به سیده فاطمه 

ممنون خواهر

سللللام😁

منم اومدم اینجا🙃

تموم سختی راه ماله چهل روز اوله

اونجا چهل روزش قد هشتادروز میگذره😬

اینجا و باشگاه های بالاتر اصن روح نداره 

چون بعد از چله اول دیگه بقیه روزا زودتر  و راحت ترمیگذره و برای بیشتریا جذاب نیس که بشمرنش

من خودمم قبلن از شصت روز که میگذشت دیگه نمیشمردم

ولی ایندفعه حتما میشمرم

تا یادم باشه چه قله هایی رو گذروندم و ازکجا شروع کردم

وایی چه پیله ای  دور خودم پیچیده بودما

داشتم خفه میشدم🥵

خب باید کم کم برم برای فصل جدید زندگیم

باید یه ورژن ویژه بسازم برا خودم😚

به یاصاحب الزمان💚

ممنونم ازت ک دختر مهربون و پرانرژی😍😍

منم بهت تبریک میگم بابت دوماه پاکی😍ایووول عاااالیه🌿 انشاا...که به حق این روزای عزیز بهترین سرنوشت برات رقم بخوره و شک نکن موفق میشی و این بیماری خاموشو برای همیشه کنار میذاری💪💪

اتفاقا منم امشب به این فکر میکردم که چقد خوب میشد اگه خونمون  نزدیکه مسجد میبود...خدایی خیلی کیف میده نمازاتو جماعت بخونی...ولی حیف که نیس...اما شما ازاین فرصت استفاده کن برای ماهم دها کن عزیزم😍

راستی پیاماتو ک خوندم ی چیزیو متوجه شدم خداروشکر خیلی روحیه شکرگزاریت قویه واین خیلی خیلی خیلی خیلی خوبه....بقول استادپناهیان یکی از راههای استجابت دعا همین روحیه شکرگزاریه💪💪💪 وقتی قدر داشته هاتو بدونی و اونارو براخودت بولد کنی،نداشته ها کمرنگ میشه و خدا خواسته هاتو اجابت میکنه💪💪💪 

مرسی بابت دعاهای قشنگی که برامون کردی..

مرسی که هستی 💚

خدایا برای یه چیز دیگه هم شکرت ،

برای اینکه الان باشگاهمون خالی نیست و همه دارن پیشرفت میکنن،

و اینکه این رو هم خدا کرده باب میل من  ،

الان هم باشگاهی هامو حداقل یه بار اسمشونو دیدم ،همیارای خودم در باشگاه قبل خیلی زود بهم پیوستن ،برخلاف قبلا، 

خدا میدونست من تنهایی رو دوست ندارم، 

اینجا رو شلوغ پلوغ کرد ،

قبلا که میرفتم بالا حدودا اینجا فک کنم ۱۰ نفر بودیم و من غر میزدم چقدر کم اخه؟!!!!

الان حدود ۱۰۰ نفریم ،خدایااااااا شکرررررت ،

میگم شکرررررت که بشه ۱۰۰۰ تا ،۱۰۰۰۰۰ تا ،و...

بعد با هم بریم باشگاه بعدی رو غصب کنیم و انقدر ادامه بدیم ،

و این پله ها رو بگذرونیم که برسیم بهت ،

بله= 

نزدیکی به خدا(هدف اصلی همه انسانا)

من برم که امشب انقدر انرژی گرفتم کل فضای سایتو میام پر میکنم ،

حداقل برم بازم انرژی کسب کنم 🙃انشالله هممون هرچی میتونیم ازین شب درس بگیریم ،ثواب ببریم ،نبردیم هم ،فرداسرتون هیچی رو از دست ندادید ،خدا آنقدری مهربونه بازم گذاشته از این شبا...

پرحرفی کردم،ببخشید سرتونو بردم ،

جاهلم هنوز مونده تا عاقل بشم 😅

درپناه حق

سلامی دوباره ،

عزیزان امشب چطور بود ؟!

برا من خیلی خوب بود ،اولین شب قدری که میفهمیدمش، درکش کردم واخه قبلا ها انقدر غرور کاذب داشتم حاضر نبودم حتی تو مسجد کسی اشکامو ببینه ،ولی ایندفعه دلو زدم به هوا و گفتم بزار خرد شه همچین غروری که تو رو دور میکنه از اون چیزی که هستی...

 از ته دلم دعا کردم که هرکس حتی اگه یه بار میاد اینجا ،و قصد ترک کردن میکنه ،بتونه ترک کنه و پاکی همگی ابدی ش بشه ...

خواستم که اگه بشه در این سایت ،کسانی پرورش پیدا کنند ،که بتونند به یاری امام برخيزند...

و خواستم که دیگه هیچوقت هیچ جوونی _هیچ نوجوونی،

به سمت این گناه کشیده نشه ،که تو بهترین دوره زندگیش حس سیر بودن از زندگی بهش دست بده...

هر چند که خداوند همیشه یار و یاور ماست ،ازش خواستم که نزاره کور شیم ،و نبینیم یاری هاشو ...

دلم خالی شد امشب ،

در عین حال طوفانی ،آرامشی بود که تلاطم دریای درونم رو خوابوند

معنی حدیث ثقلین رو هم  در این شب فهمیدم، 

همون قرآن به سر...

ما هم به قرآن و هم به نام اهل بیت قسم میخوریم و از خدا یه حاجتی میخوام یعنی دقیقا همون حدیث ثقلین ،از این دو چیز گرانبها کمک میخوایم تا هرگز گمراه نشویم 

 ،چیز جالبی بود که کشف کردم😅

و اینکه عزت نفس همگی مارو مستحکم بفرما ،آمین یا رب العالمین

خدایا عاقبت همگی را ختم بخیر بفرما

،پروردگارا به حق این شب عزیز که قرار دادی ،

لطفا و اگه درمصلحت بود ،این دعاهارو برآورده کن ،

شکرت 

شکرت 

شکرت 

هزاران بار شکرت 

بازم شکرت 

بی نهایت شکرت ،

خدایا الحق که خدایی ،عزیزی و حمیدی ...

وقتی میگی صبر کن و من نمی‌فهمم...حتما یه چیزی میدونی که من نمی دونم ...

یادتونه هی غر میزدم میگفتم باید بریم روستا و....

نه تنها الان وسط چیزی هستیم که من عاشقشم(سبزه و درخت و کلا از این چیزا)..

بلکه خونه مون بالای مسجده الان🙃

یعنی من هر موقع دلم بخواد میتونم برم نماز جماعت بخونم ،

امشبم خیلی راحت خدا خودش دعوتم کرد برم ،

یعنی نگا چقدر قشنگ میچینه؟!

دید من پارسال کاهلی کردم ،مسجد کم میرفتم و فک کنم شب قدر هارو اصن مسجد نرفتم ،

گذاشت منو بقل خونه خودش ...

قربونش برم که انقدر مهربونه...

برا همین ،برا ذوق هام ،برای بال دراوردنام، 

برا همه چی ،خیلی خیلی خیلیییییییی شکرت ،

زبانم قاصره از شکرگزاریت ...

خیلی خوبه که دوباره چشام بینا شده  ،میتونم محبتای خدارو ببینم ،(این یعنی با اینکه شاید وصعمون سخته ولی چون میتونم ببینم خدا رو ،خوبه ،خیلیم خوبه )

الان میفهمم که شاید یه زندگی خوب و مفرح از نظر بقیه خیلی خوب باشه ،ولی اگه این زندگی باعث دوری م از خدا بشه پس بهتره که نباشه و چه بسا زندگی های سختی که بخدا نزدیک تره ....

خدایا انقدر ما رو مجذوب و مجنون خودت کن ،انقدر از عشقت سیرابمون کن که دیگه اصن جا نداشته باشیم بریم سراغ لذتی که ختم میشه به ذلت...

میخوام فردامو قشنگ تر از امروز ببینم و بسازم ،

ازین به بعد من تعیین میکنم دنیامو چطور ببینم ،

دیگه نمیخوام از زاویه دانای کل (سوم شخص)ببینم ،(راستش همیشه خودمو میزاشتم جای بقیه ،میگفتم اونا درباره م چی فک میکنن ،اونا الان چی میگن و اونا....)

میخوام  اول شخص داستان زندگی خودم باشم ،از زاویه خودم زندگیمو ببینم ،صد در صد اینطوری قشنگ تره