
دوستان این بخش صرفا برای این هست که از بقیه دوستان(مدیران و کاربران) کمک بخوایین !
لحظه احساس کردید دارین تحریک میشین یا امکان داره لغزش کنین زود بیاین توی سایت و با مدیران یا کاربران صحبت کنید و ازشون کمک بخواین .
قوانین این بخش :
#از انجایی که اقرار به گناه(خودارضایی و...)جایز نیست و کار ناپسندیست لطفا از شکست خوردن خودتون حرفی نزنید و این مسئله رو بین خدای خودتون در میون بذارید و از این قسمت صرفا جهت کمک و راهنمایی گرفتن از افراد حاضر در سایت و مدیران استفاده نمایید.
مهم :
اگه الان شهوت بهت فشار آورده و داری تلاش میکنی خودارضایی نکنی در صورتی که ما نبودیم که بهت کمک
کنیم به ربات زیر در تلگرام برو تا بهت بگه چیکار کنی :
...
...
امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود: صلوات فرستادن شما بر من باعث روا شدن حاجتهای شما است و خدا را از شما راضی و اعمال شما را پاکیزه می کند.
کمک !!!!!
اگر الآن دچار وسوسه شدی، کافیه ی روی عکس زیر کلیک کنی تا مستقیم وصل بشی به حرم امام علی و اونجا میتونی گشتی بزنی تا تحریک ولت کنه
👇دریافت کلیپ👇
منبع متن: وبلاگ توبه 94 | درخواست کمک
🖤بازمانده 🖤
31 مرداد 1402 ساعت 09:04میدونی یا صاحب الزمان اگه بهت گیر داد برو تو اتاقی جایی دور از چشمش مثلا نماز هاتو یه جوری بخون که ببینه ببین میدونم سخته ولی بهش تلقین کن که من هم عقیدتم منم مثل تو فکر میکنم حس میکنم کمکت کنه... میدونی اگه میگی پدرت اینجوریه حتما ازخدا میترسه نمز هاتو که اول وقت بخونی دعا کنی نمیدونم از این کارها میفهمه تو تیم خدا هستی پس کمتر باهات درگیر میشه مثلا اگه حرفی زد بگو درسته خدایی سخته تجربه دارم خودم ولی راه حله خوبیه خودم انجامشون دادم...البته نماز رو با رضایت میخونم اشتباه نشه.. یا حق..
منتظر
31 مرداد 1402 ساعت 21:24درسته اینکار ممکنه در طول مدت جواب بده و تنش کم بشه فقط البته نباید در ذات اثر بزاره😊👌
🖤بازمانده 🖤
31 مرداد 1402 ساعت 08:59سلام به کمکم کن .ممنوتم حرفام قابل نداشت
یا صاحب الزمان 🤍
30 مرداد 1402 ساعت 20:24...چی بگم..خب..الان میتونم مثبت باشم ،بگم اره..میشه
زندگی کرد،همچینم بدک نیست،با خودم خوشم ،بده مگ..
ولی تو موقعیت ش..چیکار میکنین آروم میمونین؟من یه کلمه بشنوم..
استرس کل وجودمو میگیره،میخکوب میشم،کل بدی هایی ک کرده
عین یه فریم فیلم کوتاه از جلو چشمم رد میشه...واس همین هرچی ک بیشتر میگذره حتی اگ بحث کوچیکی باشه چون حجم اینا تو ذهنم زیاد شده ،حساس تر ،رنجور تر و... میشم
من انقد پرخاشگر میشم ک دلم میخاد اون آدمو محو کنم ،ک نهایتن خودخوری میکنم،
و رو خودم خالی میکنم..
این یه مدلش بود وگرنه پدر منم هست و بوده ک سر سفره ظرفو پرت کرده،از خونه بیرونمون کرده،بارها تهدید ب مرگ کرده،خودش با شونه ش بم خودش طعنه زده و اینو بهانه دعوا کرده و کلی بهانه های الکی واس دعوا ک بخام بگم تا صبح میگم...
ولی خب من پوست کلفتم،با طناب کتک خوردم،با میله آهنی، استیل..چوب...پا،سیلی...ولی هیچیم نشده،
ولی بازم ب قول شما هم اون سازگار شده،هم ما تو طول این سالها، کارایی ک میدونیم ممکنه گیر بده و الکی
به هرحال منم نگفتم بد تر از موقعیت م نبوده...
منظورم اینه ک نمیتونم تحمل کنم دیگه..
اره مشکل منم،همه چی همونطوریه..ولی من ناسازگار شدم.نمیدونم چرا!
و دقیقن اینک میگین تا آخر عمر ک پیش بابات نیستی!
شاید بودم،شاید اصن اونقد عمر نکردم..آخه نباشم هم،گفتم ۱۰۰ درصد فقط کسیو تایید میکنع ک شباهت زیادی ب خودش داشته باشه ک منو بزاره دستش!
پس ینی این چرخه ادامه داره...
و اینک نمیتونم حداقل یه خیال خوش و مثبتی داشته باشم راجع ب این موضوع،اذیتم میکنه. از هر فکری میرم میبینم نه بن بسته،راهی نداره.
شاید اصن لازم نیست بهش فک کنم و باید بزارم همه چی خودش رقم بخوره..کاری ک هیچوقت نکردم
اها درضمن همش فک میکنم ،دارم مجازات میشم،
نظرتون چیه راجع بهش؟ ینی ممکنه اینا ب خاطر گناهایی ک کردمه؟اگ نیست پس چیه..😅
ب هرحال از هردوتون ممنون کاربرای.کمکم کن و بازمانده...
منتظر
31 مرداد 1402 ساعت 11:26عزیزم🙃💔
مطمئنم میگذره و امیدوارم زودتر بگذره🌱
لطفا قوی بمون میدونم سخته ولی تو از پسش برمیای🙂
کمکم کن
30 مرداد 1402 ساعت 18:02یا صاحب الزمان
راستش منم روزای سختیو دارم میگذرونم مقایسه نمیکنم شما رو با خودم ولی چند ماه پیش از طریق یکی از بچه های همینجا با سایتی بنام داداش رضا اشنا شدم یه دوره ای رو گذاشته بود که آیات انگیزشی قرآن رو میکشید بیرون شاید نگاهت به زندگی تغییر پیدا کنه همین دیروز فکر کنم تموم شد خیلی آرومم کرد الحق والانصاف شمام دوست داشتید گوش کنید
http://dadashreza.com/ayat-angizeshi/comment-page-2/?unapproved=391784&moderation-hash=bee8201249c381ff6ec88ce2f687dcfc#comment-391784
منتظر
31 مرداد 1402 ساعت 10:49ممنونم🙏🌼
خداقوت به شما مرسی واسه راهنماییتون😇🙌
اجرتون با سیدالشهدا🕊
کمکم کن
30 مرداد 1402 ساعت 17:50بازمانده
دمت گرم حرفات خیلی تلنگری بود 👍❤️ خوشبخت باشی
یا صاحب الزمان
چطوری؟
وقتیکه بزرگتر از بهونه هات باشی.
طرز فکرتو اگه تغییر بدی تو دل همین به ظاهر بدبختی و تهدید ها کلی فرصت میتونی در بیاری
نفسمم از جای گرم بلند نمیشه 😀
زندگیت دست خودته
منتظر
31 مرداد 1402 ساعت 10:40سلام
دمتون گرم🙌😇
خودمون باید دست به کار بشیم و زندگیمون رو بسازیم نه که بدیمش دست تقدیر و گذر روزها🙂
سختیها برای رشد دادن ما هستن و ظرفیت مارو بزرگتر میکنن🌱
پاکیتون ابدی
خدا به همراهتون
یاعلی
🖤بازمانده 🖤
30 مرداد 1402 ساعت 15:52فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی نه ماا وقتی هم به خودت فحش میزنی خودتو میزنی اصلا به فکر خودکشی هستیاا بدردت نمیخوره ببین یه جمله اس که میگه خودکشی که راحته اگه جرعت داری زندگی کن تو سختی هاا جا نزن من نصیحت نمیکنم من بدتر از تو بودم ما فقط دعا میکردیم صبح که بیدار میشیم سر یه چیز الکی گیر نده و دعوا درست نکنه. تو که راحت تری.. ببین نه منتظر میتونه نجاتت بده نه مستانه نه غدیر و نه بقیه بچه ها خودت باید تلاش کنی خودتت که ماشالله خودخواه و افسرده و بی انگیزه هستید هرچی بیشتر دست و پا بزنید بیشتر فرو میرید دنبال شاخه بگردید دستتونو بهش بگیرید بیاید بالا ... یا حق
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
31 مرداد 1402 ساعت 10:33صحبت های که کردید درسته و ما همه رو بهشون نرم تر و واضح تر گفتیم
ما ها توقع داریم حتی مشاور چوب جادو داشته باشه و یک شبه معجزه بشه غافل از اینکه معجزه زمانیه که خودمون رو بالا بکشیم. وو درمان مشکل مون تو فضای مجازی اتفاق نمی افته
انشالله ی روزی شاهد حال خوبشون هستیم
توسل با معرفت به سرچشمه که خداونده خیلی کمکه
🌹🌹🌹
🖤بازمانده 🖤
30 مرداد 1402 ساعت 15:47دختر ادمه پسر هم ادمه برابرن تفاوت ندارن این جاهلیت واسه خیلی پیشه که فرق دارن ولی مدارا کن بدتر از تو هم هست
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
31 مرداد 1402 ساعت 10:23ممنون از اینکه وقت گذاشتین و با دوست عزیزمون همدلی کردید 💐😇
🖤بازمانده 🖤
30 مرداد 1402 ساعت 15:46من بابامو هفته ای یکبار میدیدم وقتی هم بود که اعصاب نداشت همیشه به مامانم دستور میداد چیکار کن چیکار نکن اگه مامانم یه روز غذایی که میخواست درست نمیکرد شب بابام هممونو میزد واسش مهم نبود پاره تن اش هستیم اخه کی بهش میگفت اینا بچه هاتن پاره تن ات ان نزن نامرد نزن اون میزد رحم نداشت اینقدر که از هوش بری اره اینجوریه ادم خوبی نبود ولی 10 سال از اون موقع میگذره ادم خوبی شده خوب نه ها بهتر شده با معرفت تر شده انسانیت بیشتر شده بهمون بیشتر اهمیت میده همش بخاطر ش اذیت میشدیم الانم بهتر شده نمیگم خوب ولی بهتر فک کنی میبینی اینقدر نمیزنه که از هوش بری درسته ... اره تلخه خیلی تلخه اگه خدا نبود بخاطر داد و فریادهاش و کتک هاش یا خودکشی کرده بودم یا مث گذشته اش میشدم ادم بد اخلاق و رفیق باز اره اینجوریاس نا شکری نکن بدتر از تو هم هست
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
31 مرداد 1402 ساعت 10:22خداروشکر که شما مقاوم تر از این حرفا بودی
ما در انتخاب خانواده نقشی نداشتیم کاری که میتونیم کنیم صبره و تمرکز روی اهداف مون
احترام حفظ کردن پدر و مادر در هر شرایطی واجبه و خدا اجرشو میده این احترام در بلند مدت تاثیرش رو روی پدرتون گذاشته و متقابلا بهتر شدن
🌹🌹🌹🌹🌹
🖤بازمانده 🖤
30 مرداد 1402 ساعت 15:38تهش خسته میشه تهش که همیشه پیش بابات نیستی خدا میدونه زندگی الانت بدتر از گذشته من نیس
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
31 مرداد 1402 ساعت 10:21بله دقیقا
ما هم بارها این رو گفتیم
تو همیشه وابسته و چسبنده به خانواده نیستی
بالاخره جدا میشی حالا یا ازدواج یا تحصیل در خوابگاه
و باید سعی کنه با تحصیلات خودشو بکشه بالا تا ثابت کنه به خانوادش که این حرفا که می زنن صحت ندارد ...
🖤بازمانده 🖤
30 مرداد 1402 ساعت 15:37سلام به همه .. یا صاحب الزمان میدونی بابات کاری باهت کرده که فک میکنی مشکل از مسلمون هاس از شیعه هاس فک میکنی همه مسلمونا دختراشونا حبس میکنن میزنن زورشو میکنن نماز بخونن نه اینطور نیس توی محله امون مذهبی تر از خانواده ما نیس اما بابام با تموم اخلاقای بدش که همیشه حقو به خودش میده هرکاری بگی میخای بکنی باید حتما برعکسشو بکنی هرجور اون میخواد درس بخونی و حتی راه بری بله اینجوریاس ولی میگه خواستی نماز بخون که بخونی عالیه نخوندی بهت گیر نمیدم فقط یه تلنگر میزنم بهت که بیا بخون اینا حرفای پدرمه بچه تر که بودم سر هر کاری منو و مامانم و داداشمو و خواهرمو میزد به راحتی بعدشم میرفت با دوستاش عشق و حال ولی .. اون روزا فقط به اسم مسلمون بود حالا به رسمه بابای تو هم یه روز خسته میشه
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
31 مرداد 1402 ساعت 10:19سلام درسته
محیطی که داخلش تربیت میشیم و بزرگ میشیم نگرش ما رو به دنیا می سازه مثلا اگر از کسی که ظاهرش مذهبی هست ولی رفتارش با گفتارش فرق داره زندگی کنیم به شدت به مذهب بدبین میشیم
برای ایشون هم نگرش منفی نسبت به جنس مخالف و تعصب گریزی شکل گرفته
اینجا دیگه نیاز به ی متخصصی داریم که بیاد نگرش ما رو با تکنیکهای علم روان شناسی تغییر بده
انشالله که حال دل همگی تون خوب باشه آینده قطعا راحتتر از الانه🌹🌹🌹
یا صاحب الزمان 🤍
30 مرداد 1402 ساعت 13:45یسوال ..دیگ چطوری درس بخونم ک قبول کنن دارم میخونم؟
برم جلو تلویزیون...؟؟؟یا ینی کل این یسال باید در اتاقم چار لا باز باشه ک چک م کنن؟:)
چرا اجازه ندارم نقاشی بکشم؟مگ گناهه؟واس چی کتاب غیر درسی نخونم🚶♀️💔؟
انقد شعور دارین🤏؟
ن ندارین، داشتین میفهمیدین ک از پارساله افسرده م..همه فهمیدناا...شما نه،بعد تازه میاین میگی عاشق بودی...نخوندی 🙂🤝
اگ داشتین میفهمیدین ک تفریح کردن بین درس خوندن از واجباته...
اگ داشتینااا میفهمیدین من چقد احمقم ک تموم این یسال با اینک چیزی نگفتم سر لج با شما ، نه درس مو خوندم،نه تفریحی کردم،
و صبح تا شب ب قول شما خوابیدم..
انقده بم تهمت نزنینننننننننننننن روانیم کردین،عاشق نبودم 🚶♀️😑ولم کنین دیگه
نمیفهمین،انتظارم ندارم بفهمین..ک تنها عاملش شما بودین،ترس از شما،اینک پشتمو خالی میکنین...
فقط همین ،ک اگ یه گناهم آشکار شه اولین کسایی ک از نطفه خودشونو ازم جدا میکنن شمایین🙂💔
و برای بار هزارم...موقعیت روانشناس نیست..نیست و نیست
همه چیمو چک میکنن،خودشونم اصن این چیزارو قبول ندارند...
و جلوی منی ک میخام خودم خوب شم هم گرفتن🙂
انقد جیغ زدم پهلو،گلوم ،سرم..حنجرم..
هوف
اصن من بچه م،رفتارام بچگونه..شما چی؟؟؟
چرا یه نمه اعتماد ندارین بم؟لاشی بودم؟چیکار کردم ک خودم نمیدونم؟؟:) اگ اعتمادی بودا هیچوقت پای این همه تهمت نبود..
پدری ک جوری میترسونه..ک من بترسم از سلام کردن ب نامحرم!!!
ازونور اجبار میکنه ک باید ازدواج کنی!
دمت گرم بابا...
اصن میدونی من دارم تو خودم واس چ چیزایی ک تو عامل شی میجنگم؟؟
ضدجنس مخالف شدنم یکیش!
هوف
خب فک کنم یه راه دیگ میبینم،
یا جسمم بمیره
یا یه روحی جایگزین اینی ک رفته شه...
ک بتونم نفس بکشم...
چقد بدم میاد ک باید با نظراتی ک مخالفم سازگار شم...
خفه شم...
نظر ندم..اگرم دادم بگن تو آدمی نظر میدی؟😅
شما ب ظاهر مذهبی جاهلین،
این همه فرق ک بین منو داداشم گذاشتین!
منو ۱۰ سالگی واس چادر انداختن،نماز خوندن تهدید میکردین، میزدین!
الان داداشی ک یساله ب سن بلوغ رسیده ،التماس میکنین نماز بخونه؟:)
هوم؟؟
این یه نمونه ش...
خادم الزهرا🍃
30 مرداد 1402 ساعت 21:26میدونم سخته..
آدم یوقتایی از زمین و زمان خسته میشه؛شاکی میشه..
گاهی وقتا هم دیگه کم میاری میشینی یه گوشه از درون خود خوری میکنی..
همه اینایی که گفتی درسته..
درسته که سخته ولی نباید جا بزنی و خودتو از دست بدی..
حتی اگه همه دنیا پشت کردن بهت حتی اگه غیر خودت هیچکس و نداشتی بدون خدا هواتو داره..
از همه به سمت خدا فرار کن..
مطمئن باش تو این وضعیت تنها کسی که میتونه موقعیتت؛حال دلت؛رفتار پدرت و... هراون چیزی که تو فکرشم نمیکنی و درست کنه فقط خداست..
پس از خودش بخاه و به آغوش خودش پناه ببر...این همه راه و امتحان کردی این یک راه و هم امتحان کن نمی گم نماز بخون یا فلان کار و کن نه نیاز نیست..
همین جایی که الان هستی باش ولی از ته دلت خدا رو صدا بزن و امید داشته باش که نجاتت میده:))🌹
امید زندگیم💚💚💚
30 مرداد 1402 ساعت 12:13خداهم خالقته هم عاشقته
🤗
تلاش میکنم خدایا ازین به بعد و
فقط به عشق خودت .....❤️
🙃🤗💚
خادم الزهرا🍃
30 مرداد 1402 ساعت 21:15ما برای خلق،وقت بسیار داریم
اما برای خالق نه!💔
و اینگونه، دنیایمان
مضحکهای گریهانگیز میشود...🚶🏻♂
#تلنگرانه
امید زندگیم💚💚💚
30 مرداد 1402 ساعت 12:06سلام ...
نشد ک بشه بازم تکرار این چرخه
هوف
میخوام درسمو بخونم ب ی جایی برسم نمیخوام ب اعتیادم ادامه بدم
😒😣
یا صاحب زمان
بابامن ب طرز عجیبی ساکت واروم شده هیچی نمیگه میره توحیاط تواتاق خودش و مادرم براش غذا میبره
دیگ بامنم کل کل نمیکنه فهمید بی فایده س
پیش این مشاورام نرو چرت و پرتی میگن هیچکس براتون هیچ کاری نمیکنه اوضاع بدتر میشه
برو دانشگاهی چیزی راحت شی
💚
خادم الزهرا🍃
30 مرداد 1402 ساعت 21:13سلام...
برای ترک هر اعتیادی قدم اول اینکه از ته دِل بخاید و تلاش کنید و هیچوقت از تلاش کردن ناامید نشید تو هیچ شرایطی🚫
هیچوقت قرار نیست کسی بیاد و زندگی کسی و تغییر بده این خود هر شخصی هست که میتونه زندگیشو تغییر بده و از نو بسازه..
اگر قرار باشه روزهای سخت نباشه تلاش و امید بی معنی میشه.
پس تلاش کنید؛حداقلش پیش خودتون شرمنده نمیشید:))
"گلہنڪن"
نـٰاشڪرےنڪن
خداحڪمت
همہڪـٰارهـٰارومیدونہ...🥲
فقط مرتب بهش بگو :
اےڪہمراخواندهاے
"راهنشـٰانمبده...🍃♥️"
🖇●●/#تلنگرانه
دختر بهمنی 🎸
30 مرداد 1402 ساعت 11:10ب دوستان
ممنونم
unknown
نمیتونی درکم کنی ممن از سال ۹۸ب بعد دیگ زندگی نکردم ازهمون روز نحس ک شروع این کار بود
منتظر
میدونم
شاید واقعا کم کاری میکنم شاید همه توانمو نذاشتم میدونم سخته تلاش میخواد زیاد تلاش میخواد
نیاز دارم یکم ازین وادی دور شم یکم ذهنم آروم شع بعدش ببینم چکار میشه کرد
منتظر
31 مرداد 1402 ساعت 00:35سلام گلم❤️
یکم وقت بزار برای خودت بشین با خودت فکر دو دو تا کن مشکلاتتو پیدا کن اونارو بنویس اولویت بندی کن
و بعد شروع کن به نوشتن راهکار برای حل اون مشکلات اگه از ماهم کمکی بربیاد در کنارتیم
این مشکل حل شدنیه ولی با تلاش آگاهانه و مستمر
پاکیت ابدی
خدا به همراهت
یاعلی
صبرا🌱
30 مرداد 1402 ساعت 11:09اصلا تمرکز ندارمممم🥲شدیدا فکر و خیال حمله کرده بهم
منتظر
30 مرداد 1402 ساعت 11:43سلام عزیزم
اولا آروم باش دیروزم گفتم نفسهای عمیق بکش
یکم بنویس یا اصلا با خط خطی کردن خالی شروع کن یکم خط خطی کن بعدش یکم که آروم شدی شروع کن به نوشتن مسائلی که تو ذهنته این کمکت میکنه ذهنت منظمتر بشه
و بشین با خودت منطقی حرف بزن
و البته مرحلهی اولویت دار استفاده از تکنیک جهش فکریه
یا صاحب الزمان 🤍
30 مرداد 1402 ساعت 10:29راس میگی..
همه چی مث قبله..دعواها قبلنم بود،اگ بابام اذیت میکرد ،قبلنم بود،
اگ گریه میکردم اگ حس خفگی داشتم قبلنم بود...
ولی من تو همشون ثابت بود..ناراحتیاش،خندیدناش،ب موقع و سالم بود... باورت میشه همش شاید خیلی زیاد ۱ ساعت فکرمو درگیر میکرد؟
من نمیدونم چمه ک تا یه بحث میشه،یا ب یه مشکل میخورم،
سریع وا میرم...
یروز دعوا شه،من یه هفته داخلش گیر میکنم..چیبگم اخه؟
بگم تقصیر بابامه ک سر یه مسئله خاستگاری تقریبن هرروز بحث راه میندازه؟
یا تقصیر خودم ک انقد خودمو ضعیف کردم ک دیگ ب خودمم اهمیت ندم...
من از کی انقد ضعیف شدم؟من همونم ک نمادِ صبر مامانم بودم؟
من همونم ک مشکلات ب جای فاصله انداختن بین منو خدام،نزدیکترم میکرد؟ من چی شدم واقن..گ
این نزدیکی..امسالم تونستما، ولی وقتی یه محرک تکراری هی پشت هم تکرار میشد و میشه..دیگ امیدمو از دست دادم🙂💔
دیروز اصن حالم خوب نبود... :)باز برگشتم ب همون وضع داغون ک چیکار کنم بی وجدان شم خودمو ..از بین ببرم..و دیروز..دیروز خیلی بد بود..و خودم اونطور ساختمش...
کُل فکر و ذکرم اینه ک ازین خونه فاصله بگیرم..
بعد دیروز ک بحث دانشگاه های دور اومد..بابام گفت نه ،فقط همینجاها،یا وطن منو میزنی یا مشهد یا همینجا ،ک ما بتونیم بیایم،
چون دختری، دخترو نمیفرستن تنهایی جایی..
میخای بفرستیمت دزفول ،اونجا مث مامانت شی؟
:)ب جان خودم اگ بفهمم منظورش چیه..داره نابودم میکنه...
همشو همش، ختم میشه به چون دختری.
اره من دخترم،چون دخترم ولم کنین میرم فساد میکنم،هوم؟؟
چون دخترم ساخته شدم واس اینکه همینک آزادم گذاشتین برم گناه کنم😅💔
بعد شما فک کن ،شما میخای یه آدم مریض رو نهایتا چن سال تحمل کنی ک بعدا بتونی ازش فاصله بگیری..و خودتو خوب کنی..
واس این فاصله راهای جلوم یا دانشگاه بود ک دیگ پوچ شد!
یا ازدواج! یه لحظه صبر... پدر بنده فقط کسیو تایید میکنع ک از لحاظ روانی مث خودش شکاک باشه و ب این میگ غیرت..و صد و ده درصد ،همش میزنم تو کله م میگ تو نفهمی نمیتونی بفهمی کی فاسده، میخاد گولت بزنه.. پس تو ازدواجم هم انتخابی ندارم!
و ب یقین من دیوونه نیستم ک وقتی تازه با یه روان پریش خو گرفتم با یکی دیگ همین وضعو شروع کنم:)..هوم؟؟
و نهایتا هم ..
چی بگم،چیزی ب ذهنم نمیرسه..الانم خوبم ولی
تنها راهی ک جلو چشام میبینم تا یروزی بتونم از خونه در آرامش باشم،مرگه..
قبول پدرم مریضه...مراعات کنم،ولی همچین پدری هیچوقت و هرگز نمیره پیش روانشناس!
و ب این ترتیب رفتاراش منو هم داره مث خودش میکنه ،
بدبین ،کینه ای،شکاک...
دارم نابود میشم:)
انقد دلم میخاد فاصله بگیرم ازین جو ک بعضی موقا میگم خودمو بزنم ب دیوونگی چی؟ببرنم تیمارستان🚶♀️
میدونین،اینک تقریبن انقدری محدودم ک دیگ نمیتونم ببینم اصن حق انتخابی دارم،خفم میکنه...
فک کنم فقط همون مرگ و زندگیم دست خودمه..ک شاید یروز سر لج با بابام ک اره منم اختیار یه کارو دارما...رفتمو دیگ برنگشتم...
دیروز اگ یه درصد خونه کسی نبود،باید الان جسدمو جمع میکردن، به قول خودشون میسوزوندن
بااینحال نمیگم ازشون بدم میاد ...ولی بعنوان یکی از اهدافم،
واس بهتر شدنم،میخاستم یکم دور شم:)
ک وقتی میبینم نمیشه...
حس میکنم دیگ زندگیم پوچه..
من اختیار هیچی مو ندارم،
اختیار تفریحای ریزمو،نقاشیمو...درسمو...خوابمو..زندگیمو..
واس نقاشیم...میگ نکش،بکشی ینی فکرت درگیره عاشقی،اره بابا ،من عاشق نقاشی م ،وقتی ذهنم بهم ریختس آرومم میکنه،حتی اینک دوتا خط الکی بکشم
واس درسم، میگ باید کتک ت میزدم بخونی..مامانت نزاشت:)و کلی با مامانم دعوا کرد..میگ بخونا،تو بخون،ازونورم میگ حق نداری خونه تنها باشی،سفر رفتیم میای،هر زمان،هر مکانی خاستیم بری میای...زیاد نخونیااا تو عقل نداری،دیوونه میشی:)
واس خوابم میگ ،حق ندازی اتاقت بخابی، خفه میشی میمیری...
اره منم خر...فک میکنی نمیفهمم ک ظن داری همش؟؟؟:)
چرا فک میکنین اینک خودمو میزنم ب اون راه،یعنی نفهمم؟؟؟
🙂🤝💔
منتظر
31 مرداد 1402 ساعت 00:31سلام گلم❤️
وقتی میگی مشاور نمیشه حداقل کتابهای خوددرمانی رو بخون صوتیشون رو گوش بده یا از طریق اپهایی مثل فیدیبو بخر و بخون و تکنیکهاشون رو اجرا کن
ببین عزیزم باید واسه خودت یه کاری کنی باید از درون خودتو قویتر کنی
تو فوقالعاده تحسین برانگیزی شاید من اگه جای تو بودم خیلی وقت قبل کم آورده بودم تو فوقالعاده قوی هستی ولی باید یه قدمی واسه خودت برداری که در عین حفظ روحیات دخترانه قویتر هم بشی تا بگذره
باور دارم و باور کن خدا از مشکلات ما بزرگتره شاید به مو برسه ولی پاره نمیشه خدا درست زمانیکه فکر کنی نمیشه درهایی به روت باز میکنه خدا همیشه حواسش بهت هست
موفق باشی
خدا به همراهت
یاعلی
یا صاحب الزمان 🤍
29 مرداد 1402 ساعت 22:07ولم کردین:)
+خودت کردی،ک لعنت بر خودت باد
منتظر
30 مرداد 1402 ساعت 00:32سلام گلم❤️
ما ولت نکردیم ما خیلی دوست داریم حتی اگه باور نکنی، خودت خودتو ول کردی
اگه تایید نکردیم پیامتو چون دامن میزدیم به تنشهایی که با خودت داشتی
اون مسائل رو اول در وجود خودت باید حل کنی یعنی باید بپذیری که بپذیری بعضی مسائل رو
باید باور کنی خودتو و قدرتی واسه تغییر شرایط داری علارغم همهی سختیهایی که تو مسیره
گلم تو در جنگ با خودتی و فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی با صلح کردن با خودت
به خودت رحم کن با خودت دوستی کن اگه اشتباه کردی خودتو ببخش اینکارا در تغییر شرایطت خیلی بهت کمک میکنن
خدا به همراهت
یاعلی
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
30 مرداد 1402 ساعت 11:38سلام عزیزم
ما در کنار دوستامون هستیم و حتی دورادور .
در مورد شما راهکار هایی که به ذهن مون میرسه فقط و فقط روان شناس و مشاور خانواده هست که باعث میشه مشکلات ارتباطی شما با والدین حل بشه . حتی اگر بگی اونا تغییر نمی کنن و فلان ، مشاور روی خودت سرمایه گذاری میکنه که چطوری صبور تر باشی و کنار بیای .
در کل امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری . عمر ما خیلی سریع می گذره . در نهایت نگاه می کنی فقط خودت رو داری . پس خودت تلاش کن
صبرا🌱
29 مرداد 1402 ساعت 21:25سلاام بچه ها کمککککک🥲💔💔
من شدیدا استرس دارم... و وقت هاییم که استرس دارم و فکر و خیال زیاد و سردرگمی تهش ختم به خ...... میشه...میترسمممممم
اول اینکه اولین روز هفته بعد دو تا امتحان تو یه روز دارم و باز نخوندم و تازه دارم جزوه مینویسم.....نمیدونم چرا اینجوریم موقع کلاسا عین خیالم نیست وقت امتحان عین مرغ سرکندم نمیدونم چرا اینجوری شدم انقدر که همه چیو موکول میکنم به بعد..... از طرفیم فردا و پسفردا قراره سر کاری برم با افرادی که شدیدا رودربایستی دارم و یه تصمیمم باید بگیرم..... خیلی آشفتم چجوری هندل کنم چجوری مواظب باشم 😭بیاین حرف بزنیم یکم آروم شم
منتظر
30 مرداد 1402 ساعت 00:05سلام عزیزم ❤️
خوبی؟؟؟
همین؟؟؟ خب که چی؟؟؟ واقعا اینا استرس داره؟؟؟ استرس بهت کمکی میکنه؟؟؟
از خودت سوال بپرس مثل این سوالا اگه دیدی اون اتفاقه واست فایده نداره پس نباید باشه
اونا هم مثل تو به آدمن همین و بس
اهمیت نده و زندگیتو بکن رودربایستی چیه آخه این وسط شل کن دختر جان
نفس های عمیق بکش
صوت قرآن گوش بده با صدای العفاسی خیلی خوبه
یه دمنوش آرامش بخش بخور مثل بابونه
نوشتن خیلی به مرتب شدن ذهنت کمک میکنه
با خودت حرف بزن و به خودت توضیح بده که چی درسته چی غلط
Unknown
29 مرداد 1402 ساعت 19:54به دختر بهمنی 🎸
سلام امیدوارم حالت خوب باشه.
راستش نمیدونم چقد بریدی ولی من تقریبا سه سال پیش اینقد این گناهو کرده بودم و هی توبه میکردم و نمیشد که یه جایی فکر میکردم خودمو و خدا رو دارم مسخره میکنم.البته اونموقع از خ ا فقد رنجش به ما رسیده بود بیشتر شبیه اعتیادی بود که دیگه لذت نداشت.واسه این گفتم نمیدونم چقد بریدی چون نمیدونم به حال اون روز من دچار شدی یا نه من حاضر بودن جونمو بدم تا خودمو نجات بدم تا دیگه هیچوقت به اون روزای بد برنگردم.من از این روزا زیاد تو زندگیم داشتم روزایی که کاملا بیزار بودم.سخته بگم صبرکن تا اونروز که سرت خورده به سنگ برگردی اینجا هممون با کولباری از اشتباهات میخوایم اینا عبرت بشیم تا بگیم تهش هیچ خبری نیست تهش جز بدبختی هیچی نیست روزی میرسه که دیگه لذتی هم نیست.اگه بزاریش کنار لذتای بیشتری هم تجربه میکنی🧑🦯
چجوری ترکش کنی؟جوابشو خودتم میدونی بحث سر اینه که خودتو در معرض محرک ها قرار ندی و اگرم قرار گرفتی واسه یه بار توی زندگیت بگی اینکارو نمیکنم دقیقا همون لحظه که حسش میاد بگی نه خیلی سخته ولی این کارو در حق خودت بکن و یه بار کمتر به خودت اسیب بزن...
فکر نکنم جز حرف بتونیم راهکار عملی بهتری ارائه بدیم همش کار دست خودته همش به اینه که چقد بدجور بخوای پاک شی که هیچوقت هیچوقت به این روزای تباه برنگردی به روزایی که دنبال یه لذت پوچی و بعدشم به خاطر یه لذت همه چیتو میبازی.اعتماد به نفستو آیندتو و خیلی چیزای دیگه.
دیگه؟قبلش یعنی اینروزا با خودت یه سری چیزا رو مرور کن و هی از لذتش نگو ببین چه اسیبایی میزنع و سرگرم کن خودتو توی طول روز تا به گناه نیوفتی
امیدوارم مفید بوده باشه مطمئن باش اگه ۱۰۰درصد خودتو بزاری واسه ترک میشه و زندگیت خیلی بهتر میشه.عاقبت بخیرشی
منتظر
30 مرداد 1402 ساعت 10:18سلام
دقیقا همینطوره اگه صدتو بزاری تو هر کاری موفق میشی😌👌
و همه چی دست خودمونه خودمونیم که راهکارهارو اجرا میکنیم اگه خودمون رو باور نداشته باشیم اگه درست و حسابی عمل نکنیم در واقع اونی که میبازه هم خودمونیم🙂
بخاطر موفقیتمون باید تلاش کنیم و از سختیها گذر کنیم🙃🖐
🖤بازمانده 🖤
29 مرداد 1402 ساعت 19:16سلام به دختر بهمنی. من که خودم ظهر راهنمایی میکردم بعد از ظهر وسوسه شدم سریع از محل جرم فرار کردم هرکسی که اینجا میبینیش یه روز این کار رو میکرده این همه ترک کردن تلاش کن میشه میدونم سخته اینقدر تو گوشیا حتی تو گوگل هم بری بیشترین بازدید هاش از این سایت هاست ولی من میدونم میتونی ترک کنی ادمین های محترم ناراحت نشید اینم بلاخره یه راهکاره . اول تلاش کن ترک کنی اگه وسوسه شدی سه تا راه داره دوتاش خودم یاد گرفتم یکیشم از همین سایت کش پول ببند به دستت موقع وسوسه شدن محکم باهاش بزن به دستت 2 اگه وسوسه شدی دستتو گاز بگیر تا حدی که درد اون فکر رو از سرت بیرون کنه 3 هم وقتی اینجوری شدی به ایینه نگاه کن به خودت بگو من تو رو شکست میدم و هی بهش فحش بده نذار به دست بگیرتت منم ظهر تا یه حدی رفتم ولی فرار کردم
منتظر
30 مرداد 1402 ساعت 10:12ایبابااااا😅
چی بگم انشاءلله که خیره 🙂🤲
ولی توهین به خود باعث کم شدن عزت نفس میشه نیتتون اون نفس طغیانگر باشه اون شیطان وسوسهگر باشه
دختر بهمنی 🎸
29 مرداد 1402 ساعت 18:24ب بازمانده
آخه چجوری تونستی من واقعا بریدم و بازم نمیشه
منتظر
30 مرداد 1402 ساعت 10:10صادقانه باهات حرف بزنم بهونههات واسه نشدن قویتر از دلایلته برای موفق شدن قویتر از خواستنته🙃
🖤بازمانده 🖤
29 مرداد 1402 ساعت 15:43فکر نکن من راحت این تقریبا50 روز پاکی رو بدست اوردم .. اساتید محترم میدونن هر روز ادم میمیره و زنده میشه داغون میشه تا بتونه ترک کنه ولی عوضش دیگه معتاد نیست دیگه تنهایی این کار معلوم الحال رو نمیکنه روزهای پاکیت وقتی از 6 روز بیشت شد رنگ خورشید با کیفیت تر میشه واست. کیف میکنی وقتی میخندی وقتی راه میری خودتو کمتر از بقیه نمیبینی مثل یک ادم با غیرت راه میری من هر روز به این ها فکر میکنم و جلوی خودمو میگیرم تو هم تلاشتو بکن یه هو چشم باز میکنی 40 سال از عمرت رفته و هنوز درگیرشی.. من شعر خیلی دوست بزار اخرشو با شعر تموم کنم
هرکه با گرگش مدارا میکند خلق و خوی گرگ پیدا میکند ...
هرکه گرگش را دراندازد به خاک رفته رفته میشود انسان پاک.....
درجوانی جان گرگت را بگیر وای اگر این گرگ گردد با تو پیر.....
روز پیری گر که باشی همچو شیر ناتوان در مصاف گرگ پیر.... یا حق..
از استاد فریدون مشیری
بِنتُ الزَهرا🌸✌
30 مرداد 1402 ساعت 00:53در جوانی جان گرگت را بگیر
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر :)))
چقدر قشنگ حال پاکی و توصیف کردین :)
به همه چی حس قشنگ داری ...
لذتای سطحی بدردنخورو اگه ول کنیم ب عمیقش میرسیم
و وای اگر میدونستیم آرامش چه لذت عمیقیه 🙃
🖤بازمانده 🖤
29 مرداد 1402 ساعت 15:31سلام جواب به دختر بهمنی. همیشه عقل از نفس اماره زورش کمتر بوده عقل بهت میگه برو درس بخون برو نماز بخون تو این سایت نرو به این عکس نگا نکن برو سعی کن این گناه رو نکنی.. . ولی نفس اماره میگه ببین نه درس میخواد بخونی نه نماز برو اون عکس رو ببین از نظر من مشکلی نیس برو فلان فحش رکیک رو بده اصلا ناراحت نشو برو خ.ا کن کاری که نداره ولی کدوم رو انتخاب میکنیش درس خوندن و به جایگاه خوب رسیدن و نماز خوندن وگرفتن ارامش ابدی یا دوست خ.ا کنی فقط2 ثانیه لذت داره نه بیشتر نه کمتر فقط 2 ثانیه دیدن عکس های مخرب که ذهنت رو درگیر کارهای بیخود میکنه میدونم میدونی ولی بازم میگم خ.ا افسردت میکنه چشمات رو از بین میبره اعتماد به نفس ارامش امید زندگی رو کوچیک جلوه میده گناه هم هست استادمون میگفت 122 تا بیماری عفونی قارچ باکتری و ... رو با خودش میاره دل درد بد درد استرس اینا رو داره
بِنتُ الزَهرا🌸✌
30 مرداد 1402 ساعت 00:48البته ک این ما هستیم که بهش زور میدیم دست میدیم پا میدیم قدرت میدیم :)
اگر که درگیر لذتای سطحی نشیم
یجاهایی پرقدرت نه بگی
کم کم نفس امارت میاد دستت
و بجای اینکه اون روی شما سوار باشه شما روی اون سواری و افسارش دست خودته :)
دختر بهمنی 🎸
29 مرداد 1402 ساعت 12:46چیکار کنم ازش متنفربشم
حس میکنم هنوز ب اندازه ای باید ازش متنفرنشدم وگرنه اینجور نمیشد این کارکثیفو برم سمتش
دختر بهمنی 🎸
29 مرداد 1402 ساعت 12:17شکست خوردم بعد ۲روز من ضعیف نفس
پشیمونم
مثل اینکه واقعا نمیشه
هزاربار پشیمونم شدم بعدش باز رفتم سمت گناه
واقعا چ جوری باچ امیدی بازم پاشم آخه
همه دلخوشیام رویاهام همشون نابود شدن دیگه دل من با هیچی خوشحال نیست😭
آخه مگه خدا نگفته سختیها تموم میشن آخه چرا تموم نمیشن چرا 😭
دختر بهمنی 🎸
29 مرداد 1402 ساعت 10:56دیروز وسوسه روگذروندم
امروز دوباره افکارم شهوتی شده ک گناه کن لذ ت ذارع و...
و تحریک شدم
خیلی واقعا سخته مسیر
پراز وسوسه ها
تحریک ها
گناهم کنی پراز عذاب وجدان
خدایا خودت ی کمکی کن ک ما زورمون ب شهوت نمیرس 😣
منتظر
29 مرداد 1402 ساعت 11:15سلام
بهترین کاری که الان میتونی انجام بدی استفاده از تکنیک جهش فکریه
همچنین که تغییر موقعیت بده و تنها نمون و خودتو سرگرم کن مثلا کار خونه انجام بده آشپزی کن یا نقاشی بکش خلاصه یه کاری بکن و بیکار نباش و ترجیحا جایی از خونه که تنها نباشی
و یادت نره دو دقیقه لذت به پشیمونی بعدش نمیارزه دیگر عوارض روحی و جسمیشم که جای خود دارد
دختر بهمنی 🎸
28 مرداد 1402 ساعت 19:43مرسی واقعا
م
🙁🙁
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
28 مرداد 1402 ساعت 20:34عزیزم چند تا راهکار که در کامنت قبلی نوشتم برای لحظه تحریکه
ولی نظر من و بخوای پیشگیری بهتر از درمانه
نزار تحریک بشی . با پوشوندن حفره هات از قبل جلوگیری کن
چون لحظه تحریک سخته و نزار به اونجا برسی
دختر بهمنی 🎸
28 مرداد 1402 ساعت 18:56تحریکم چکار کنم
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
28 مرداد 1402 ساعت 20:26مطمعنم روش های مدیریت رو از من بیشتر بلدین :)
فقط باید مرور کنید و در عمل به کار بگیرید
۱_جهش فکری و تغییر موقعیتی که هستید . اگر گوشی دستتونه کنار بزارید. اگر دست ورزی و یا هر گونه تحریک هست خاتمه بدید . خودتون رو مشغول به کاری دیگر کنید
۲_ ادرار نوسانی حتی اگر مثانه خالی هست . با آب سرد ناحیه تناسلی رو بشورید
۳_ عوارض استمنا رو بنویسید یا اگر قبلا نوشتید بخونید تا آگاه بمونی
۴_تنفس عمیق شکمی و ریلکسیشن برای برطرف شدن انقباض بدن و آرامش موثره امتحان کنید
در آخر ، صبوری کنید وجا نزنید به خودتون یادآوری کنید که هربار لغزش باعث میشه ی پله از خودت و خدا دور بشی
🖤بازمانده 🖤
28 مرداد 1402 ساعت 15:36سلام سلامت باشید یا حق..
ܩܢܚࡅ߳ߊࡅ߭ܘ
28 مرداد 1402 ساعت 20:17با آرزوی سلامتی ، تندرستی و عاقبت بخیری برای شما 💐
🖤بازمانده 🖤
28 مرداد 1402 ساعت 10:55سلام این داستان هم شاید بتونه کمکتون کنه جالبه!!
عابدی از کنار جماعتی رد شد و دید درختی را عبادت می کنند. از شدت خشم برآشفت. به خانه رفت و به نیت بریدن درخت، تبری برداشت.سوار بر الاغ به راه افتاد. در طول مسیر با شیطان برخورد کرد. شیطان گفت: کجا راه افتاده ای؟ گفت : مردم درختی راعبادت می کنند. برای قطع کردن آن می روم. شیطان گفت: چرا خودت را در مشقت می اندازی؟ انسانهای بی خرد که آن را عبادت می کنند خود خسته می شوند. آن مرد قبول نکرد و راه خود را پیش گرفت، شیطان وقتی دید که نمی تواند او را قانع کند به سویش حمله کرد و با عابد درگیر شد. تا سه مرتبه شیطان مغلوب شد و ضربات بسیار شدیدی بر بدنش وارد شد . وقتی شیطان فهمید نمی تواند به این طریق جلوی عابد بایستد، حیله و نیرگی را به کار برد؛ گفت : شما از انجام دادن این کار صرف نظر کن من در عوض روزانه دو درهم به تو می دهم و آنها را هر صبح زیر رختخوابت قرار می دهم. عابد اندکی به این حرف شیطان فکر کرد و در دام پلید و مؤثر شیطان افتاد. عابد گفت: آیا واقعا چنین خواهی کرد؟ شیطان گفت : بله به شما وعده می دهم . عابد از کارش منصرف شد و به خانه اش بازگشت. هر صبح وقتی از خواب بیدار می شد دست زیر تختخوابش می برد و دو درهم را بیرون می آورد. یک ماهی به همین منوال سپری شد، تا اینکه وقتی صبح شد طبق روزهای قبل دست زیر تختخوابش کرد ولی چیزی نیافت، روز دوم نیز درهمی نبود تبر را برداشت و به راه افتاد، در راه با شیطان برخورد کرد. شیطان گفت : کجا؟ عابد گفت : آمدم تا درختی را که مردم گمراه عبادت می کنند از بین ببرم. شیطان با صدای بلندی خندید. عابد گفت : ای لعین من را مسخره می کنی. شیطان گفت : این کار از توانت خارج است . عابد خشمگین شد و به طرف شیطان حمله کرد اما شیطان در چند لحظه او را زیر قدمهایش گذاشت . عابد با تعجب پرسید: چگونه توانستی من را شکست دهی در حالی که من تو را دفعات قبل به شدت شکست دادم. شیطان جواب داد: بار اول به خاطر خدا حرکت کردی و قصد نابودی درخت را داشتی، به طوری که اگر من تمام توانم را به کار می گرفتم باز هم توان منع تو را نداشتم ، ولی حالا به خاطر خدا نبود ، بلکه به خاطر دو درهم به راه افتادی . اگر یک قدم بیشتر جلو حرکت کنی گردنت را در جا خواهم زد. این بود که عابد از تصمیمش منصرف شد و با حالت پشیمانی و اندوه به خانه بر گشت !!!
منتظر
28 مرداد 1402 ساعت 13:25خیلی حق🙂👌
تا نیت و هدفمون خدا باشه شکستناپذیریم و راه حق رو پیدا میکنیم وای از لحظهای که از خدا فاصله بگیریم.... :(
خیلی ممنون اجرتون با مولامون صاحب الزمان انشاءلله🤲😇
🖤بازمانده 🖤
28 مرداد 1402 ساعت 10:51جواب به دختر بهمنی .سلام هیچ چیز نمیگم فقط همین اگه خدا نبود الان شما اینجا نبودی همین الان درگیر گناه بودید چنین سایتی رو هیچ وقت پیدا نمیکردید دلتون نمیخواست مقالات ترک خ.ا رو بخونین انجام گناهتون هر روز دفعاتش بالاتر میرفت نا امیدی وجودتونو میگرفت و شیطان کاملا تو گناه غرقتون میکرد.. پس با یکم اندیشه میفهمیم هم خدا هست هم اگه نباشه ما یک دقیقه جلو شیطان تحمل نداریم... یا حق..
منتظر
28 مرداد 1402 ساعت 13:22خدا هست و مارو در پناه خودش حفظ کرده و اگر لحظهای ولمون کنه نیست میشیم و غرق در تاریکی بدون امید و روزنهای از نور🙃
🖤بازمانده 🖤
28 مرداد 1402 ساعت 10:47سلام به به چه داستانی عالی بود..
منتظر
28 مرداد 1402 ساعت 13:20سلامت باشین😇
دختر بهمنی 🎸
27 مرداد 1402 ساعت 17:01بیکسم تنهام هیچکس ندارم خدا ؟
باور نمیکنم کو کجاست
بروبابا
همش بدبختی بود
پاکی؟؟
برای کی برا خدایی ک وجودش معلوم نیست برامن ضعیف نفس
عصابم خورده
منتظر
27 مرداد 1402 ساعت 23:29💌 نامه ای از طرف خدا 💌
🌅 (دیروز) صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم
🌹و امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی🙏🏻
🧐اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.
وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛😔 اما تو خیلی مشغول بودی...
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی...
بعد دیدمت که از جا پریدی. خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛🥺 اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات باخبر شوی.
تمام روز با صبوری منتظر بودم.😇
با آنهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلا وقت نداشتی با من حرف بزنی. متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی، شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت را به سوی من خم نکردی.😞
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کار برای انجام دادن داری.
بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی.
میدانم تلویزیون را دوست داری
در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری.
🌹باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت نکردی...
🌃موقع خواب خیلی خسته بودی
بعد از آنکه به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فورا به خواب رفتی. اشکالی ندارد. احتمالا متوجه نشدی که من همیشه کنارت هستم و برای کمک به تو آماده ام.😇
من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی...
حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.
❤️من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم...
🌸منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد
خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.
اما، من باز هم منتظرت میمانم...
🌹سراسر پُر از عشق تو... به امید آنکه شاید امشب کمی هم به من وقت بدهی...اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم😊
شب خوبی داشته باشی...
دوستدارت: خدا
این متن رو وقتی تو یه شرایط خیلی بدی بودم تو یه کانالی دیدم فک کردم مناسب حال توام باشه🙃
امیدزندگیم💚💜
27 مرداد 1402 ساعت 12:14من 4تاامتحان دارم توشهریور چکار کنم تواین مدت لااقل خودارضایی نکنم بتونم بخونم 😭😔☹️
منتظر
27 مرداد 1402 ساعت 12:21سلام عزیزم
خب واسه امتحانات که از الان برنامه ریزی میکنی و میخونی از همین امروز
اصلا اگه توجه و تمرکزت رو بزاری رو درس خیلی تو ترک هم بهت کمک میکنه
اما برای انجام ندادن خ.ا اولا که از عوامل تحریک دوری میکنی از تنش و هیجانات منفی و هر چی شد خودتو میزنی به بیخیالی
دوما اگر تحریک شدی از تکنیک جهش فکری استفاده میکنی و به خودت میگی چن دقيقه دیگه انجامش میدم مطمئن باش خیلی تاثیر گذاره این عقب انداختنه هواش از سرت میره
امیدزندگیم💚💜
27 مرداد 1402 ساعت 11:53کمکککککک😭💚💚💚💚💚
منتظر
27 مرداد 1402 ساعت 12:10چیشده عزیزم؟؟
منتظر
27 مرداد 1402 ساعت 12:13آبجی جونم
دختر بهمنی 🎸
26 مرداد 1402 ساعت 19:00ب. غدیر خون ممنون
🌹🌼🌱
ولی تحریک چیزی نیست که با چیز معنوی خاموش بشه خیلی سخته
دختر بهمنی 🎸
26 مرداد 1402 ساعت 17:17الان راه فرار این بود که صلواات بفرستم؟
دختر بهمنی 🎸
26 مرداد 1402 ساعت 16:32تحریک شدم افکارمحرک
دارم 😕😕
منتظر
26 مرداد 1402 ساعت 16:41راههای فرار در زمان تحریک
از تکنیک جهش فکری استفاده کن و همچنین سعی کن تنها نباشی
رهایم نکن خدا
26 مرداد 1402 ساعت 12:24راه کنترل فکر بم بگید
با چند تا سرگرمی
،لطفا
منتظر
26 مرداد 1402 ساعت 22:12سلام
تکنیک جهش فکری
و فعالیت زیاد داشتن و درواقع نداشتن وقت خالی ، اینکار یه تکنیک روانشناسیه
و اینکه حتما توضیحات چلهی کنترل فکر رو بخون
اما سرگرمی:
مطالعه ، ورزش ، انجام کارهای هنری ، آموزش دیدن ، رفتن به طبیعت، آشپزی ، کمک به کارهای خونه و کلی کار دیگه....
خوب فکر کن ببین چه کارهایی رو دوست داری که بهت آسیب نمیزنن
یا مثلا یادگیری یه زبان جدید
موفق باشی
خدا به همراهت
یاعلی
رهایم نکن خدا
26 مرداد 1402 ساعت 09:06شکست خوردم تقصیر خودمه صبح رختخوابو ترک نکردم توی روز همش فکرا تحریک کننده دارم خودمو سرگرم نمیکنم ب اون لذت لحظه ای گناه توجه میکنم
اینجوری انتظار دارم ترکش کنم
هووفف
احساس نجس بودن دارم
خدایا نجاتم بده ازین سیاهی
😓
منتظر
26 مرداد 1402 ساعت 21:02سلام گلم❤️
ببین این لغزش الان باعث شد چشمت نسبت به عوامل تحریکت باز تر بشه و بهتر متوجهشون بشی اگه وارد عمل بشی جلوی محرکاتت وایسی و پوششون بدی این لغزش میشه سکوی پرتابت😊
به خودت حرفای بد نزن تو اشرف مخلوقات خدایی ، خدا در وجودته:)
خوب فکر کن ببین آیا تمام عواملت فقط ایناست یا عوامل دیگهای هم هست؟؟ بعدشم خوب فکر کن ببین باید چیکار کنی؟؟؟
تکنیک جهش فکری رو فراموش نکن
همچنین که سعی کن تا میتونی از بیکاری فاصله بگیری😌
خدا قطعا کمکت میکنه ولی خودتم باید یه تلاشی بکنی خودتو باید حرکت بدی و مستمر تلاش کنی🤗🌱
پاکیت ابدی
خدا به همراهت
یاعلی