همفکری بانوان

Blog title

# در این بخش میتونید از برنامه ها و اهداف آیندتون بگید، و با دوستانتون در این زمینه همفکری کنید.

# طرح مشکلات اخلاقی و رفتاری که با آنها مواجه هستید، بلا مانع است.

# این بخش جهت همفکری کاربران با همدیگه است. و چه بسا پیامها از سوی مدیران، بدون پاسخ بماند.
لذا با توجه به این مساله و نیز زیادی حجم پیامها، مواردی که نیاز به پاسخ مدیران دارند را در دیگر بخشهای مربوطه مطرح نمایید.

# مشکلات مربوط به خودارضایی رو در بخش «درخواست کمک» نیز میتونید مطرح کنید، و اونجا هم میتونید در کنار مدیران، به دوستانتون کمک کنید.

 

برگرفته شده از وبلاگ توبه 94 | همفکری بانوان

نظرات این مقاله

نظر شما
عکس العمل شما:

بدبخت خدا زده

20 خرداد 1404 ساعت 15:14

دوستان بیاید بگید انگیزه تون از ترک چیه؟ من... خب میخوام تشکیل خانواده بدم و واقعا ذوق دارم برای بچه داری و این چیزا 😍البته میدونم که سخته ولی رشته ی دانشگاهمو هم متناسب با هدفم انتخاب کردم که بتونم بچه های بهتری تربیت کنم. جدا از این، دوست دارم خودم و خانوادم سهم خیلی بزرگی در ظهور امام زمان (عج) داشته باشیم و طوری نباشم که بعد از ظهور شرمنده ی ایشون باشم.

علاوه بر اینا، متاسفانه این گناه طوریه که تمام انرژی و انگیزه و تقریبا همه ی زندگیتو برای یه مدت مختل می کنه و اگه روزی که امام زمان (عج) ظهور می کنه به این گناه مبتلا باشم، قطعا نمیتونم برم برای یاری حضرت (عج) و میشم مثل کسانی که نرفتند امامان قبلی رو یاری کنند. 

بنابراین باید تلاش کنم برای حفظ خودم از این گناه🩵✨

سرو

19 خرداد 1404 ساعت 20:38

لطفا برام دعا کنید همسر همراهی در آینده داشته باشم و بتونیم با هم از محیط این خانواده خودمونو دور نگه داریم و بچه هامونو سالم بار بیاریم. 

سرو

19 خرداد 1404 ساعت 20:36

میخوام بگم کمترین آسیب ارتباطش با بچه ها اینه که با این مسائل آشناشون میکنه. من که نمیخوام حتی چشم ناپاک و مریضش به بچه هام بیفته. 

شنتیا

20 خرداد 1404 ساعت 23:59

سلام

خداقوت و با احترام به همکار گرامی

در طی و تایید توصیه های همکار محترممون عرض کنم که؛ توکل تون به خدا باشه و اینو بدونین وقتی خودتون رو از نظر خودسازی، تبدیل به فردی کرده باشین که از این ناهنجاری ها دور شده، قطعا محیط امنی رو میتونین برای فرزندان تون هم فراهم کنین.

 

ارتباط نداشتن تون و حفظ فاصله با همچین شخصی هم در طی ساختن اون محیط برای خودتون هم کمک کننده ست.

توصیه هایی که شخصا دارم، البته علاوه بر مراجعه به روانشناس .. 

برنامه جایگزین سازی

پرکردن اوقات فراغت با:

  - ورزش‌های گروهی (والیبال، بسکتبال)

  - کلاس‌های مهارت‌محور (نجاری، خیاطی)

  - فعالیت‌های داوطلبانه اجتماعی به طوری که از اون اتمسفر، ذهنتون جدا شده باشه.

 

براتون آرزوی موفقیت دارم.

یاعلی🌱👌✍️

سرو

19 خرداد 1404 ساعت 20:35

اون اینقدر مریضه که نمی تونم بگم چه جوری اذیتم میکرد. قابل بیان ترینش اینه که میگفت بیا یه چیز جالب تو اینترنت دیدم. بعد که میرفتم فیلم پ.ورن ****** رو نشونم میداد. واقعا کفرم در میاد مامانم در جواب نگرانی من میگه ******** کاش یه ویروس بود اینجور آدما فقط گرفتار میشدن و دسته جمعی می مردن. 

سرو

19 خرداد 1404 ساعت 20:33

ممنون از دوستان بابت همفکری و راهنمایی هاشون.

 

یه سوال‌. 

 

من دو تا برادر دارم. ********. الان هم چند ساله که ازدواج کرده اما یک سالیه همسرش مهاجرت کرده و باز با من یه جوری شده ( ********* ) ولی به خانواده که تعریف می کنم، **********. در هر حال این هم میخواد تابستون بره یه کشور دیگه ایشاللللا و ایشالا بمیره و دیگه برنگرده. حالا من جدا از اینکه نگران خودمم که بخواد بلایی سرم بیاره، نگران اینم که در آینده وقتی بچه دار شدم، چه دختر چه پسر، نمیخوام بذارم با اون حتی یه گردش برن یا برن خونه اش یا تنها باشن یا معاشرت کنن. ولی تو این جو خانوادگی که اهمیتی به مرض اون نمیدن، کسی حمایتم میکنه؟ خانواده که قطعا نه. به نظرتون وقتی ازدواج کردم به همسرم بگم و ازش حمایت بخوام و با هم دیگه مانع ارتباطش با بچه هامون بشیم؟ اگه خود بچه ها معترض شدن و گفتن ما سختگیریم چی؟ استرس دارم. 

 

 

آسمانی باش

19 خرداد 1404 ساعت 21:58

سلام

اول اینکه:حتماً لازم هست وقتی وارد یک زندگی مشترک شدی همسرت رو در جریان نگرانی‌هات بذاری اما بهتره بدون قضاوت احساسی خیلی منطقی و مستند براش توضیح بدی که چرا احساس خطر می‌کنی و چه تجربه‌هایی داشتی هدف از این حرف‌زدن ایجاد ترس یا دشمنی نیست بلکه پیشگیری از شرایطیه که ممکنه به بچه‌هات آسیب بزنه

 

و دوم:اگر همسرت نگرانیه رو بفهمه احتمالاً حمایتت می‌کنه و با هم می‌تونید تصمیم بگیرید که بچه‌ها چه نوع رابطه‌ای با اون فرد داشته باشن در آینده اگر بچه‌ها معترض شدن می‌تونی بدون دروغ با احترام و در حد سن و درکشون براشون توضیح بدین که چرا این تصمیم گرفته شده پیشگیری همیشه بهتر از پشیمانیه حتی اگر در ظاهر سختگیری به‌نظر بیاد

 

«این به شخصه پیشنهاد شخصی منه»

و اینکه پیشنهاد میکنم اگه امکانش هست از مشاور و روانشناس مشورت بگیرین

 

سرو

09 خرداد 1404 ساعت 11:27

من ازتون خواسته بودم اون پاراگرافی که توش اعتراف به گناه کرده بودمو پاک کنین :) 

منتظر

13 خرداد 1404 ساعت 17:48

دوستان کامل نخونده بودن پیامتو عزیزم شرمنده❤️

بدبخت خدا زده

09 خرداد 1404 ساعت 07:32

سلام به سرو جان

عزیزم از حرفایی که زدی معلومه فکرت خیلی درگیر میشه، شیطان روی اینکه افکار منفی بهت وارد کنه خیلی حساب کرده! ببین معلومه که خدا تو رو یا هر کس دیگه ای که گناه بکنه و عمیقا پشیمون باشه رو می بخشه! شیطان داره ناامیدت می کنه از رحمت خدا، باید هر چه زودتر یه توبه ی درست و  حسابی بکنی و اونو ناامید کنی از اینکه اینقدر وسوسه ات می کنه. دیگه هم نرو سمت یه همچین چیزایی ولی بدون که همه ی پل های پشت سرتو خراب نکردی هنوز. میتونی کارایی که تا حالا کردی رو با حیا و عفتت از این به بعد جبران کنی.

به مادربزرگتم بگو کسی میاد باهام ازدواج می کنه که عاشق همین قیافمه، حالا ببین کی گفتم😁

ان شاء الله همینطورم میشه🥲

بعدشم با این افکارت مبارزه نکن، فقط نادیدشون بگیر. تو قدرت اینو داری که وقتی یه فکری بهت القا میشه زود تمرکزتو روی یه چیز دیگه بذاری، مثل وقتایی که یه آهنگ تو ذهن آدم پخش میشه و اگه چند تا آهنگ دیگه رو با خودت بخونی، کم کم اون محو میشه

سرو

08 خرداد 1404 ساعت 00:28

سلام مجدد

ممنون از دوست عزیزم که واکنش نشون دادن

و از بانو منتظر.

من وقتی خرابکاری می بینم خیلی داغ می کنم. در حالی که به قول شما گاهی بی توجهی بهترین کاره. 

دوستان دو تا مسئله دارم یکی به خ.ا ربط داره و دیگری نه. 

اول اون که ربط داره رو میگم. خیلی ناراحت کننده است و اظهار گناه هم درست نیست اما کمک روحی نیاز دارم. لطفا اگر خواستید پاسخ بدید خودتون اعتراف رو سانسور کنید :( ********************

************،

مورد دومی که می خواستم بگم و به خ.ا مربوط نیست، یه مشکل توی خانواده است. من یه مادربزرگ مادری دارم که احساس می کنم به من حسادت می کنه. و همینطور یه خاله. دو باری که خواستگار داشتم، این دو نفر خیلی به من زخم زبون زدن. سر اولی گفتن چون بدون چادر چاقتر نشون میدی، اونا جا خوردن و خواستگاری رو به هم زدن. یا موهات کوتاه بوده خوب نبوده. یا لباس بدی روز خواستگاری پوشیدی. میگفت من تا حالا عروس چاق ندیدم. اون یکی خاله ات قد بلند و خوشگل بود خیلی خواستگار داشت. و... و خیلی حرفای دیگه. سر خواستگار بعد هم مادربزرگم گفت حواست باشه این یکی خواستگارا هم تو رو با چادر دیدنا! و میدونن درس نمی خونی؟ ( من فوق دیپلم دارم و ادامه تحصیل ندادم. ) منم دیگه خواستگار دومی رو ندیده رد کردم. از اون طرف مادربزرگم میگه ایشالا مراسم تو بشه برات هدیه بگیرم. ( یه خواستگار برام اومد داشت آتیش می گرفت، حالا ازدواج کنم میخواد باهام چیکار کنه! ) عکس نوجوونیمو نشونم میده میگه ببین چقدر خوشگل بودی موهات بلند بود و لاغر بودی، مثل اون موقع شو! ( اون موقع هم میگفتن چاقم. یه مدت سو تغذیه داشتم مثل استخون شده بودم و بدحال؛ میگفت وای چقدر خوب شدی! دوست داشت زشت باشم به نظرم. ) این در حالیه که غریبه و آشنا همین حالا میگن من خیلی قشنگم و حتی فامیلا برای هم تعریف می کنن که دختر فلانی خیلی قشنگه. البته من دنبال تعریف و تمجید نیستم، ولی از حسادت هم میترسم! در حالت عادی قربون صدقه میره و فدات بشم و توی دعاهام اول از همه تو رو دعا می کنم و... ولی تو موقعیتی مثل خواستگاری، انگار منفجر میشه. وقتی میخواد از لباسم یا ظاهرم تعریف کنه، حس می کنم نفسش به زور بالا میاد و رنگ به رنگ میشه. چند وقت پیش میگفت تو باید اول از نظر روانی درمان شی بعد ازدواج کنی. چرا؟ چون به خاطر حرفایی که بعد از خواستگاری بهم زده بود، چند ماه حالم بد بود. 

من وقتی خونه این مادربزرگ میرم خیلی حالم بد میشه. تصمیم گرفتم دیگه نرم. و اگر هم ازدواج کردم این دو نفر رو مراسم دعوت نکنم. روز و شب این جملاتشون و کلمه ی حسادت جلوی چشممه. برام خیلی موقعیت سنگینیه و نمیدونم چجوری باید مدیریتش کنم. اکثرا تو این فکرم و گرمم میشه و قلبم تند میزنه. با آدم حسود اونم تو فامیل نزدیک باید چطور برخورد کرد؟ 

ببخشید خیلی خاله زنکی شد. ولی گیر کردم. هر چقدرم به مامانم میگم و باهاش درددل می کنم، انگار نمیشنوه. دلم میخواد یه بار بگه آره مادربزرگه خیلی حسوده که اینارو گفته. و من فکر نکنم بدبینم. ولی حتی حرفای مادرشو تایید هم کرده. احساس خطر می کنم. آدم حسود از ناراحتی و شکست و حتی مرگ آدم خوشحال میشه. انگار چند تا گرگ گرسنه اطرافم باشن، همون حسو دارم. 

همین ایشون یه زمانی که ساده بودم و باهاش درددل میکردم فکر میکردم مادربزرگه و دلسوز، بهش گفتم من میخوام با آدمی ازدواج کنم که اهل اینستاگردی و... نباشه. برگشت گفت پس طرف باید خیلی چشم و گوش بسته باشه! 

بعد همه این زن رو به نماز اول وقت و مثلا تقوای پلاستیکیش میشناسن. والا منم تا وقتی اولین خواستگارم نیومده بود، باطن ایشونو نمیشناختم. 

دو سال مداومه که این جملاتش هر روز ( هر ساعت و شاید ساعتی چندین بار ) تو سرم پخش میشه. انگار شیطان تو گوشم زمزمه کرده باشه. زخم زبون انقدر کاری و عمیق تا حالا تجربه نکرده بودم. 

:(

 

 

+++++ اگه به این قسمت دوم جواب ندین ناراحت نمیشم چون مربوط به موضوع سایت نیست و حق دارین. 

دعام کنین لطفا :) 

منتظر

13 خرداد 1404 ساعت 17:38

سلام عزیزم

اول از همه اینو بدون تو نه تنها لایق بودن در این جمع هستی بلکه باید بدونی که همین الان هم یکی از بهترین و خفن‌ترین آدمایی هستی که دارن خودشونو رشد می‌دن

قسمت اول و مسئله‌ی گناه و توبه و ...

چیزی که گفتی (ورود به چت‌روم‌ها و ....) از اون گناهانیه که خیلی از آدم‌ها متاسفانه مخصوصاً وقتی تنها مضطرب یا در فشار هستن درگیرش میشن

و تو فقط فرق داری با اون خیلیا چون نسبت به اشتباهت هشیاری و پشیمون

این خیلی ارزشمنده یادت نره

شاید فکر کنی "هیچ‌وقت دیگه اون دختر پاک سابق نیستم" ولی قرآن یه جمله‌ی عجیب داره:

إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا، فَأُوْلَـٰئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ (سوره فرقان، آیه ۷۰)

"کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، خداوند بدی‌هایشان را به خوبی تبدیل می‌کند"

یعنی خدا فقط پاک نمی‌کنه بلکه عوض می‌کنه

تو می‌تونی گذشته‌ای داشته باشی که تا سال‌ها باعث خیروبرکت بشه فقط با همین آگاهی و مسیر تاز

یادت نره احساس گناه خوبه ولی وسواس گناه نه

تو گفتی که هر چقدر رد مظالم بدی باز آروم نمی‌شی و وسواس داری، بدون که اگر حق‌الناس مالی نبوده فقط پیام‌های خصوصی بوده و عکس‌هایی بدون چهره و مشخصات شخصی و اگر با نیت قطع رابطه و پایان دادن باشه لازم نیست حلالیت بگیری یا تماس دوباره بگیری که البته بدتر هم هست

یعنی سعی برای حلالیت اگر باعث فساد و تکرار گناه بشه واجب نیست بلکه جایز هم نیست

رد مظالم در حد یک مبلغی به نیت جبران کافیه

مثلاً اگر بخوای دلت آروم بشه می‌تونی با نیت اون اشخاص مبلغی صدقه بدی

خیلی کم (مثلاً چند هزار تومن در روز) ولی وقتی با نیت صاف بدی ازت پذیرفته می‌شه 

این جمله‌ات خیلی درد داره به نظرم

"من از گناهکار بودن متنفرم ولی از توبه‌کار بودن هم بدم میاد"

ببین عزیزم توبه‌کار بودن یعنی انسان بودن یعنی "من سقوط کردم اما بلند شدم" 

خدا این بندگانش رو بیشتر دوست داره همونایی که می‌گن "من افتادم ولی خاکی نشدم"

تو با یک "توکل واقعی" و مراقبت می‌تونی از همین امروز به بعد یکی از آدمای پاک‌دل و نجات‌دهنده‌ی دیگران هم بشی

قسمت دوم: مادربزرگ و خاله‌ی حسود

حق داری حالت بد باشه

تحقیر و مقایسه و زخم‌زبان و ... همه‌ی اینا مسمومه ، اینا باعث می‌شن انسان تصویر خودش رو از بین ببره

کاری که مادربزرگ و خاله‌ات کردن نه خیرخواهی بوده نه دلسوزی درسته

با آدم حسود باید فاصله‌ی احساسی گرفت نه لزوما فیزیکی

اگه بری خونه‌شون اما حرفی نزنی و خودتو درگیر واکنش‌هاش نکنی اون‌قدری آسیب نمی‌بینی

هروقت قراره ببینی‌شون قبلش توی ذهنت یه "دیوار شیشه‌ای" بکش و به خودت تفهیم کن ماجرا از چه قراره و نباید توجه کنی

اجازه نده حرفاشون تبدیل به "صدای درونی" تو بشه

الان گفتی که "دو ساله هر ساعت اون جملات توی ذهنمه"

اینا دیگه حرفای اونها نیس الان تبدیل شده به شیطان درون تو

باید هر بار اومد تو ذهنت بگی:

"این صدای من نیست"

تو باید مدیریت ذهن و افکارت رو دست بگیری و اجازه ندی یه سری حرفای بی‌اساس تو رو از پا دربیاره

بدبخت خدا زده

07 خرداد 1404 ساعت 08:23

الان که رفتم باز تحقیق کردم در مورد این نوفپ، آره همش مادی گرایی بود. بچه ها این روش به دردمون نمیخوره چون ما مثل غربیا ماده پرست نیستیم و دیدیم که روش اونا هم جواب نمیده

همیشه معنویت قوی تر از مادیت بوده و هست و خواهد بود

قانون جذب! روانشناسای زرد این قانونا رو از خودشون در میارن

شاید تا یه مدتی جواب بده ولی انگیزه ی پول و ثروت یا هر چیز مادی دیگه ای، موندگاری نداره

تهش به افسردگی میرسه، چجوری هم تبلیغشو کرده بودن! 😐

فلانی چند وقتیه به خ. ا مبتلا شده حالا که گذاشته کنار چمیدونم چقدر تاثیر داشته و هر چی پول تو دنیا بوده ریخته سرش و پسرای خوشگل دورشو گرفتن و اگه پسر بوده دخترای خوشگل بهش جذب شدن و از این چرت و پرتا😐😂

آره منم میگم توی ثروت آدم هم تاثیر میذاره ترک کردن ولی به خاطر قانون جذب و هر کوفت دیگه ای نیست! به خاطر اینه که وقتی گناه می کنیم رزقمون به خاطر گناه کم میشه

پایان بحث در مورد نوفپ رو اعلام می کنم 😵‍💫😒

منتظر

07 خرداد 1404 ساعت 16:15

سلام

فقط میتونم بگم خیلی فکرتو درگیر نکن

گاهی باید ندید و نشنید😉

نوفمپ هم جزو همین کاراست که باید بیخیال جستجو در موردش شد

کاری به نیت اون تیمی که این کمپین و ایده رو شروع کردن ندارم ولی این طرحی که در ایران دارن بهمون تجویز میکنن چندان پسندیده نیست

 

بدبخت خدا زده

07 خرداد 1404 ساعت 08:05

سلام 

سرو جان دقیقا باهات موافقم 👌

بعد اصلا معلوم نیست این نوفپ چی هست، من یه خورده کنجکاو شدم در موردش بعد دیدم نوشته اگه میخواید پولدار بشید خ. ا جلوشو می گیره و... همششش حرف پول بود تا اونجایی که من دیدم

ادمین جون اگه چیز بیشتری میدونی در این مورد بگو ما هم بدونیم

بعد اصلا میخواستم ببینم چیه این نوفپ، دیدم باید پول بدم که بقیشو ببینم😐

تو فکرشو بکن، خب اگه دلشون سوخته برامون که رایگان می گذاشتند همه استفاده کنن! 

کلا شگردشون همینه، از این ور مبتلا کن پول بگیر، از اون ور باز اگه کسی خواست ترک کنه پول بگیر.

این علی ضیا هم که مشخصه پول می گیره این کارا رو می کنه 

سرو

06 خرداد 1404 ساعت 18:47

سلام دوستان 

 

خوبین؟ 

 

دیدین جدیداً یه جریان به اسم "نوفپ" داره میگه علیه خ.ا کار می کنه؟ من حس خوبی بهش ندارم. الان یکی از کانالای پراکسی تلگرام هم به عنوان تبلیغات نمایشش میده. جالبه که کانال هایی که تبلیغ می کنه اکثراً محتوای اروتیک و فاحش دارن! حالا یهو دلسوز این مسئله شده و نوفپ رو تبلیغ میکنه! 

 

از اون طرف علی ضیا تو برنامه اش چند وقت پیش یه پسر یوتیوبرو اورده بود که در مورد ترک خ.ا حرف می زد. اینم موندم که علی ضیا که تو برنامه اش یه مهمونی رو اورده بود و داشتن برای همجنسگرایی دلسوزی و تبلیغ می کردن، حالا چی شده با خ.ا مشکل دارن! 

 

خلاصه اومدم درددل کنم و افکارمو باهاتون در میون بذارم. 

 

این جوامع غربی که نوفپ رو راه اندازی کردن چرا نمیان علیه مافیای محتوای مستهجن که غرب می گردوندش اعتراض کنن و کمپین راه بندازن؟! همین مونده اونا به ما یاد بدن چطور این معضل رو کنترل کنیم. 

 

البته ایرانی ها هم سایت های مستهجن دارن که جالبه پیگیری و بسته نمیشن!

 

کلا ادعای دلسوزی زیاده. 

منتظر

07 خرداد 1404 ساعت 15:45

سلام عزیزم

خودتو درگیر این چیزا نکن

ما می‌دونیم که هیچ راه نجاتی نیس مگه اینکه خدا درش حضور داشته باشه

هیچ راهی به نور ختم نمیشه مگه اینکه خدا هدفش باشه

وقتی میدونیم چی درسته پس نزاریم که کلاه سرمون بره😉

برنامه‌های آدمای مجهول الحال هم خیلی پیگیری نکن😅 که واقعا مهمه که چه خوراکی به ذهنمون میدیم

ذهن تو چشم تو باارزش‌تر از اونه که تماشاگر آدمایی باشه تکلیفشون با خودشونم مشخص نیس

باور دارم همچین جریان‌هایی دلسوز ما نیستن

بدبخت خدا زده

03 خرداد 1404 ساعت 05:54

خداااای من! رفتم اون باشگاه های دیگه رو نگاه کردم حسرت، منو خورد🥲😂

گلبم اکلیلی شد و کلی دلم خواست جای اونا باشم و به این فکر کردم که گیرشون بیارین راز موفقیتشونو بپرسین ما هم بدونیم

راستی کلا پیاما رو نمیذارین یا کسی پیام نداده؟ 

میم نون

03 خرداد 1404 ساعت 06:54

به نام حضرت دوست 

قطعا شما هم به اونجا می‌رسید ، لازمه این حرکت هم توکل و امید و تلاش خودتونه 

شما چیزی از اونها کم ندارید ، قطعا یک روزی نه تنها اونجا رسیدید  بلکه خیلی بالاتر از اون هم رفتید👌

در مرود کامنت ها هم ، این بخش کم کامنت می‌زارن 

اگر چیزی باشه تایید میکنیم☘️✨

 

نبات 🌿

22 اردیبهشت 1404 ساعت 13:23

من نمیدونم جواب پیامم و کجا میدید🥹

منتظر

23 اردیبهشت 1404 ساعت 16:33

جوابت رو وقتی از سایت پیام بدی از خود سایت میگیری

پیامت بعد تایید شدن توسط ادمین‌ها ریپلی میشه و پاسخ داده میشه

نبات 🌿

22 اردیبهشت 1404 ساعت 13:20

سلام ببخشید گفته بودید در مواقع اظطراری به ربات تلگرام پیام بدیم اما من پیداش نکردم که 

منتظر

23 اردیبهشت 1404 ساعت 16:32

سلام

این ربات فعال نیست ولی یه ربات دیگه در تلگرام داریم که متاسفانه الان لینکش رو ندارم 

تو تلگرام به یکی از ادمین‌های رادیو توبه پیام بده و بخواه که لینک ربات حاج قاسم رو برات بفرستن

بدبخت خدا زده

20 اردیبهشت 1404 ساعت 22:33

امروز نزدیک بود از دم پرتگاه این گناه پرت بشم پایین و دیگه کارم تموم بشه

دعا کنید برای کسایی که بعضی وقتا باتریشون ته می کشه.

چقدر خوبه که این سایت هست و میتونیم دغدغه ی ترک گناه مون رو به اشتراک بذاریم، میدونین اگه این سایت یا مثل این سایت ها و کانال ها نبودن شاید  احساس تنهایی و بدبختی خیلی بیشتری داشتیم از اینکه شاید به طور ناخواسته به این گناه آلوده شدیم. 

ممنون از اینکه هستید و خدا خیرتون بده🩷

منتظر

21 اردیبهشت 1404 ساعت 15:48

سلام

خداروشکر که به سلامت عبور کردی

حتما یه لیست از کارایی که بهت انرژی میده انگیزه میده بنویس که وقتی باطری ته کشید ازش استفاده کنی و دوباره برگردی اوج و البته ازش استفاده کنی و نزاری اصلا باطری کم شه

لازمه که هر روز یه زمان کوتاهی رو به تفریح اختصاص بدی

تفریح و لذت‌های خوب و مفید و تامین دوپامین مورد نیاز از راه درست بخش گمشده‌ی زندگی خیلیاست که دقیقا از همین نقطه آدما ضربه میخورن

پاکیت ابدی 

 

شل مغز😁😂

14 اردیبهشت 1404 ساعت 18:33

سلام. ببخشید که میگم ولی واقعا نمیدونم چیکار کنم. من چند روزی هست که حشریم نه فکری میکنم نه هیچی ولی بازم حشریم همه کارهارو هم امتحان کردم اما فایده نداره. انقد زیاده که نمیتونم کاری انجام بدم یا حتی واسه امتحانم بخونم. خودمو سرگرم کردم ولی درده خیلی بد و زیر دلم و قسمت کمرم دارم و دردش واقعا غیر قابل تحمله. میشه بگید چیکار کنم؟ 

منتظر

15 اردیبهشت 1404 ساعت 22:36

 

سلام

بر اساس چیزی که گفتی این شدت زیاد تحریک جنسی همراه با درد در ناحیه زیر شکم و کمر ممکنه نشونه‌ی ترکیبی از موارد جسمی و روانی باشه

از نظر جسمی:

درد زیر شکم و کمر اگه با تحریک جنسی شدید همراه باشه ممکنه مربوط به تخمدان‌ یا رحم باشه یا ممکنه همزمان علائم تخمک‌گذاری یا نزدیک شدن به پریود باشه که گاهی میل جنسی رو هم بالا می‌بره

عفونت یا التهاب در ناحیه‌ی تناسلی یا لگن هم می‌تونه باعث درد و تحریک‌پذیری بیش از حد بشه

حتماً اگر درد شدیده و ادامه‌داره یک بار معاینه توسط پزشک زنان (یا عمومی) انجام بدی تا مطمئن شی از نظر فیزیکی مشکلی مثل کیست، عفونت، یا اختلال هورمونی نداری

از نظر روانی و عصبی:

استرس اضطراب یا فشار روحی گاهی خودش رو به شکل افزایش میل جنسی یا وسواس فکری جنسی نشون می‌ده

ذهن سعی می‌کنه با پناه بردن به لذت جنسی از فشار فرار کنه.

پرکاری مغزی یا اضطراب سرکوب‌شده هم می‌تونه به صورت درد جسمی (مثل درد زیر شکم) بروز کنه

کارهایی که ممکنه کمک کنه:

ورزش روزانه‌ی منظم مثل پیاده‌روی تند کمک زیادی می‌کنه هم به تخلیه تنش فیزیکی و هم کاهش میل جنسی

حمام آب گرم به کاهش درد زیر شکم و آروم کردن بدن کمک می‌کنه و حمام آب سرد به کاهش میل جنسی

نفس عمیق یا موزیک آرامش‌بخش برای تمرکز ذهن و رهایی از فکرهای مزاحم مفیده و بهتر از اینا قرآن

پاکیت ابدی 

بدبخت خدا زده

14 اردیبهشت 1404 ساعت 18:30

به خانم سرو

عزیزم اگه اهل خوندن کتاب هستی، کتابای فرشته ها هم عاشق می شوند، آقای سلیمان می شود من بخوابم؟، تاوان عاشقی، رویای نیمه شب و کتاب نَفَس خیییییلی خوبن واقعا، وقتی میخونیشون اصلا وارد یه فضای جذاببب میشی

بقیه هم اگه دوست داشتن اینا رو بخونن✨

بعد یه چیز دیگه هم هست،برید توی سایت استاد شجاعی و ازشون مشاوره بگیرید حرفاشونم خیلی آرامش دهنده هست. 

منتظر

15 اردیبهشت 1404 ساعت 14:06

سلام

مرسیی بابت معرفی کتابای خوب👌

سرو

12 اردیبهشت 1404 ساعت 04:25

سلام :) 

خواستم بگم هم لطف و جواب دوست خوبم "منتظر" رو خوندم هم دوست عزیز "بدبخت خدا زده" ( که البته دنبال تغییر اسمشونن و به ناچار اینجوری نام بردم 😅 ) 

 

فقط هنوز نتونستم جواب کاملی براتون بنویسم. 

 

یه چیزی فقط بگم. من وقتی دبستان بودم از کتابخونه ی مدرسه یه کتاب گرفتم به اسم " مدرسه ی فرشته ها ". بعدها چند سال دنبالش بودم و پیدا نکردم تا اینکه چند وقت پیش دیدم یه سایتی چاپ اختصاصی ازش میزنه و خریدم. دیشب یه نفس خوندمش. در مورد دختر نوجوونیه که بعد از مرگ وارد مدرسه ی فرشته ها میشه و تجربیات جالبش البته کاملا فانتزیه و تخیلی. خلاصه خواستم بگم خوندن کامنتاتون و جو صمیمی و در عین حال پاکی که اینجا هست، منو یه آن یاد حال و هوای مدرسه ی فرشته ها انداخت و ماجراهای دوستانه اش! امیدوارم همه مون یه روز تو چنین مجتمع فرشتگانی واقعاً جمع بشیم و عاقبت به خیر! خدا رو چه دیدی! 

 

( معلومه خوندن یه رمان چقدر رو روحیه ام اثر مثبت گذاشته نسبت به کامنت قبل؟ 😅 البته فقط شب ها اینطوری ام و آرامش و امید دارم. آفتاب که میزنه یا موقع بیداری از خواب واقعا نگران و ناامیدم. و بدبیاری دو سالی هست شبا خوابم نمیبره و تا بالا اومدن خورشیدو می بینم و واقعا ناراحت کننده است. اون حس خستگی و خواب شبو شدیداً نیازمندم... میشه یه دعای ساده درخواست کنم؟ دعا کنین سرو شبا خوابش ببره! فکر کنم بخش قابل توجهی از مشکلاتم حل بشه با این اتفاق. انگار تو برزخ گیر کردم الان. ) 

 

خوب شد جوابی نداشتم بدم و انقدر طولانی شد :) ببخشید. 

منتظر

13 اردیبهشت 1404 ساعت 21:26

سلام 

عزیزم راحت باش نیازی نیس که جواب بدی

فقط با خودت حرف بزن و همراه و پشتیبان خودت باش😌

خیلی خوبه

کتابای خوب بهترین دوستای آدمن و به بهترین جهت میتونن آدمو هدايت کنن ، کتاب خوب تا میتونی بخون👌

موفق ببینمت

 

شل مغز😁😂

05 اردیبهشت 1404 ساعت 00:03

سلام. سن و سال زیادی ندارم اما متاسفانه درگیر این مسئله شدم و بشدت ازارم میده و نمیتونم باهاش کنار بیام و خودمو ببخشم. من یه دختر شادو و سرحال بودم که همه با دیدنم خنده رو لبشون میومد و عاشق این بودم که بقیه رو بخندونم. هر طور که شده. اگه دشمنمم حالش بد بود پیشش میبودم و میخندونمش. از وقتی که درگیر همچین چیزی شدم دیگه حال و حوصله و اعصاب این کارا رو ندارم. من یه نویسنده فوق العاده بودم که الان دیگه نیستم. درسم و خوب نگهداشتم ولی میخوام هر چه زودتر اینا تموم بشه. از همه مهمتر از وقتی که مدرسم عوض شده دیگه انگیزه و عزت و نفس و ندارم و یه ادم منزوی شدم. دوستیم ندارم که بتونم اینارو بهش بگم میترسم بگم نظ شون دربارم عوض بشه با اینکه میدونم همچین ادمایی نیستن ولی خب دیگه ادمن اونام. میشه کمکم کنید و یکم بهم انگیزه بدید که دوباره بتونم خودمو باور کنم و بشم همون ادم قبل؟ 

منتظر

10 اردیبهشت 1404 ساعت 18:22

سلام

خیلی از آدم‌ها توی سن کم مخصوصاً وقتی احساس تنهایی، استرس یا فشارهای عاطفی دارن ممکنه درگیر خودارضایی بشن

تو تنها نیستی و چیزی که تجربه می‌کنی نشونهٔ ضعف یا "خراب بودن" نیست فقط نشون‌دهندهٔ اینه که بدنت و ذهنت دنبال راهی برای تخلیهٔ فشارهاییه که بهشون وارد میشه

عامل رو پیدا کن

پرسیدن از خودت که "چه وقتی بیشتر سمتش می‌رم؟" می‌تونه کمکت کنه

وقتی احساس تنهایی می‌کنی؟ استرسی؟ یا بی‌حوصلگی؟ اینا جاهایی‌ان که باید براشون جایگزین پیدا کنی

خودتو مشغول نگه دار با چیزایی که دوست داری

گفتی نویسنده‌ی خوبی بودی پس شروع کن دوباره به نوشتن حتی اگه روزی یه پاراگراف باشه یا برو سراغ طنز گفتن اونی که بقیه رو می‌خندونه

بهونه نیار که حوصله نداری شروع کن 

کوچیک ولی شروع کن… 

مغزت کم‌کم خودش به مسیر برمی‌گرده

یادت باشه تو همون دختر فوق‌العاده‌ی قبلی فقط یکم روحت آسیب دیده ولی تو میتونی ترمیمش کنی و عالی‌تر بشی

بدبخت خدا زده

01 اردیبهشت 1404 ساعت 16:48

من امروز یه ذره دست ورزی داشتم، ولی نمیدونم الان جنب شدم یا نه؟ الان اسمم رو از چله پاک کنم یا نه؟ شکست محسوب میشه یا نه؟ چکار کنم؟ 

منتظر

06 اردیبهشت 1404 ساعت 19:46

سلام

در بانوان اگر همراه با شهوت (اوج لذت جنسی) باشه حکم به جنابت میشه و لازم نیس بدن سست بشه و با جستن بیرون بیاد

حالا خودت باید ببینی جنب شدی یا نه

اگه جنب شدی باید از اول شروع بشه واگرنه نیازی به صفر کردن نیس

پاکیت ابدی 

بدبخت خدا زده

31 فروردین 1404 ساعت 16:22

آقا من چکار کنم اسمم عوض بشه؟😂

اون روزی که اومدم تو سایت اعصابم خورد بود این اسمو گذاشتم الان میخوام یه چیز دیگه بذارم😐😂

 

منتظر

04 اردیبهشت 1404 ساعت 16:50

سلام

فعلا تو سایت متاسفانه امکان تغییر اسم نداریم ولی به زودی درستش میکنیم ان‌شاءلله 

تا اونموقع میتونین مجدد با یه ایمیل دیگه ثبت تام کنین

پاکیتون ابدی 

مبی

29 فروردین 1404 ساعت 12:31

سلام دوستان وقتتون بخیر باشه 

من تا سه سال پیش دختر مذهبی بودم و الانم اعتقاداتم پابرجاست ولی دچار ی سری مشکلات شدم اولیش این بود که من در دوران کرونا چند مورد رابطه لانگ رو تجربه کردم بعدشم موقع کنکور شد با اینکه درسم خوب بود افت کردم و الانن 3 ساله پشت کنکورم ده روز دیگه کنکور دارم خیلی استرس دارم و حدود 4 ماه هست که با ی اقا پسری همون ب شیوه ی لانگ اشنا شدم خیلی پسر خوبیه مذهبی و با ایمان ولی من بعضی وقتا حس گناه میکنم و درگیر مسیله خود ارضایی شدم خییلی ام پشیمونم واقعا نمیدونم چیکار کنم من و اون اقا پسر در باره مسایل جنسی هم صحبت کردیم و میکنیم و ناگفته نمونه من درباره گذشتم بهشون چیزی نگفتم و عذاب وجدان دارم البته میدونم بگم ممکنه دیدشون راجبم تغییر کنه و دیگه دوسم نداشته یاشه و کلا فکر میکنم اعمه منو فراموش کردند و دستمو نمیگیرند لطفا بابت مسیله خود ارضاایی و این اقا کمکم کنید 

منتظر

02 اردیبهشت 1404 ساعت 22:10

سلام

خیلی مهمه که آدم بتونه با خودش و احساساتش رو راست باشه و همین که نوشتی یعنی قوی‌ای و دنبال بهتر شدن هستی
اول از همه یه نفس عمیق بکش

تو توی یه شرایط خیلی پر استرس هستی هم از نظر روحی هم از نظر درسی و هم عاطفی 
طبیعیه که ذهنت آشفته بشه، ولی بیا باهم جلو بریم

خودارضایی موضوعیه که خیلی از آدم‌ها مخصوصاً وقتی تنها و تحت فشار هستن درگیرش می‌شن متاسفانه 
منظور تو تنها نیستی و این موضوع لزوماً نشونه بی‌ایمانی یا ضعف شخصیت نیست 
احساس گناه بعدش هم اندازه خود عمل ممکنه آسیب بزنه

مهم اینه که بفهمی چرا این کارو می‌کنی:
از سر تنهایی؟ اضطراب؟ حس خلا عاطفی یا جنسی؟ وقتی علت رو پیدا کنی می‌تونی راه جایگزین براش پیدا کنی
سعی کن محرک‌ها رو بشناسی و حذف کنی (محتوا، زمان‌های خلوت و …)
وقتی حس تحریک اومد سرتو با کاری مشغول کن حتی با یه پیاده‌روی ساده
هر بار که کنترل کردی برای خودت یه تشویق کوچیک بذار
نماز و دعا رو به‌عنوان راه ارتباط با خدا و نه ترس از قهرش ببین
اما رابطه‌ی عاطفی اونم توی شرایط استرس‌زا می‌تونه شرایط رو بدتر کنه

گفتی پسر خوبیه و مذهبیه ولی اینکه با هم درباره مسائل جنسی صحبت کردین زیاد این موضوع رو تصدیق نمیکنه
اگه پسر خوبیه و اگه واقعا تورو میخواد یه قدم بیاد جلوتر و زیر نظر خونواده‌ها باهم آشنا بشین!!
اگه وابسته بشی شرایطت بدتر میشه ، به‌نظرم اگه این برای این رابطه هدفی ندارین زودتر این رابطه رو تموم کن و یا زودتر سعی کنین به سمت رسمی شدن پیش برین 

اما کنکور
تو هنوز فرصت داری، این چن روز باقی مونده زمان زیادیه اگر درست استفاده بشه
برنامه سبک بچین ولی پایبند باش

نه عزیز دلم هیچ وقت فراموش نشدی
فقط چون خودتو دور دیدی فک کردی اونا هم دور شدن اماما مثل نورن کشتی نجاتن 
همیشه هستن فقط گاهی ما پشت ابر می‌مونیم.

"یا حی یا قیوم، برحمتک أستغیث، أصلح لی شأنی کله، و لا تَکلنی إلی نفسی طرفة عین."
این دعا برای وقتیه که آدم حس می‌کنه داره تو خودش گم می‌شه
بخونش، توکل کن، و مطمئن باش اون دستی که منتظری، یه روزی می‌رسه

بدبخت خدا زده

28 فروردین 1404 ساعت 16:43

این نظرمو برای خانم سرو بذارید اگه میشه، ببین عزیزم تا اینجای زندگیت، اینکه اطرافیانت چکار کردن، هیچکدوم تقصیر تو نبوده ولی اینو بدون که نباید بشی یکی مثل اونا. سعی کن با حرف زدن هم مادرتو قانع کنی که یه همسر با فلان ویژگی‌ و فلان ویژگی میخوای، اگه قانع نشد به معرفت بگو با پدرت تماس بگیرن خانواده ی آقا، اگه پدرت مخالفت نمی کنه. اگه هر دو مخالف هستن کارو بسپر به خدا و خودتو رها کن. حتی بهش فکر نکن دیگه، مطمئن باش از ته قلبت که خدا داره کارتو درست می کنه. دوره ی بی نهایت رو هم شرکت کن، از پریشون حالی و سردرگمی تا حد زیادی در میای.

منم همین افکار تو رو داشتم قبلا... 🥲

منتظر

02 اردیبهشت 1404 ساعت 21:50

دقیقا🌱

سرو

28 فروردین 1404 ساعت 01:04

سلام بچه ها

 

یه راهنمایی خواهرانه می خواستم. دارم به هر دری می زنم کسی کمکم کنه و درکم کنه بلکه خالی شم و دست به خدای نکرده خودکشی نزنم. راستش دیگه حتی قبح خدا و خودکشی هم برام ریخته. ماجرا اینه که من ده سال پیش کاملاً مستند متوجه خیانت مادر و پدرم به همدیگه شدم البته این مورد از سمت مادرم خیلی برام ناراحت کننده تر بود. به طوری که ده سال مداومه دقیقا هر روز بهش فکر می کنم. بدترین ناراحتی ام اینه که هر چقدر خدا و معصومین رو صدا زدم حتی از اینکه پیگیرشون شدم استغفار کردم با اینکه تجسسم از سر بچگی و حیرت بوده و حتی گاهی التماس کردم یه نیم ساعت به من آرامش بدن که بخوابم، انگار نه انگار. کربلا و نجف رفتم، انگار نه انگار. دکتر و مشاور هم نمی تونم برم چون خاطره ی بدی دارم منو همون اوایل که تو نوجوونی از این مسئله از نظر روحی و درسی به هم ریخته بودم به اجبار بردن دکتر و اون گفت توهم زدی و داروهای روان پریشی داد در حالی که من فقط نیاز به درک و محبت داشتم و ذهنم به شدت بی اعتماد شده بود اساسی. حتی به خدا و به خلقت. جدیداً فکر می کنم که نکنه مادرم بخواد با همسر آینده ی من هم ارتباط برقرار کنه و اصلاً خدایی که جواب منو نمیده چطور میخواد امنیت زندگی من رو تضمین کنه؟ ممکنه همسر آینده ام هم خائن باشه. خود من به شدت آدم متعهد و باعاطفه ای هستم. اما کلی تجربیات مشابه خوندم که می گفتن حتی مادرشون شریک خودش رو فرستاده خواستگاری دخترش تا به این واسطه راحت تر با هم در ارتباط باشن. می دونم به موضوع اصلی سایت بی ربط بود اما شما هم دوست های منید فکر کردم خوبه باهاتون در میون بذارم. به همه چی بی اعتقاد شدم. به همه چی. یه دعا و راز و نیاز ساده با خدا برام مونده بود که اون هم اونقدر از این به اصطلاح علما و البته احادیث شنیدم که اگر نماز نخونید اگر فلان نکنید دعاتون شنیده نمیشه و دعای کسی هم در حقتون برآورده نمیشه، دیگه از نیایش ساده ی خودم هم دلزده و دلسرد شدم. گفتم بذار خدایی که منو اینطور کیش و مات کرده و حالا برای شنیدن صدام هم شرط گذاشته، بمونه برای همون بنده های محبوب و خوشبختش. امروز چند ساعت غلت زدم تا خودمو راضی به خودکشی کنم. آخه من آینده ای ندارم. دیگه جونی هم برای ساختنش ندارم. خبری از ازدواج نیست. فقط یه مورد بود که اونم اتفاقا مادرم و اون آقایی که باهاش تو رابطه است بهم معرفی کرده بودن با اصرار و من خیلی می ترسیدم جریانی پشتش باشه. به هر حال به هم خورد. ولی در کل خواستگار ندارم. نمیخوام پیردختر بشم و پرستار والدینم بشم. حس می کنم زندگی ام به پایان رسیده و باقی عمر که کاش عمری باقی نمونده باشه، فقط توی یه جور برزخ باید ادامه بدم. من اونقدر گناهکار نبودم که لایق این زندگی باشم. اگرم پیگیر روابط و چت هاشون شدم چون دست خودم نبود. آیا اونها مقصرترن با این روابط یا من که ناگهان با این واقعیت مواجه شدم؟ یعنی خدا کاری باهام کرده نه زندگی دنیا رو دارم نه آخرتو. خودش مبتلام کرده، خودش بایکوتم کرده، خودشم بعد از مرگ عذابم می کنه. یه همسر و همراه مطمئن هم ندارم که منو از جهنم خانواده نجات بده. مادرم همه رو با بداخلاقی با واسطه ها، رد کرده بود جز همون یه موردو که واقعا مشکوک بود. یه بی جون واقعی ام. لطفا پیشنهاد مشاور و دکتر ندید من این راهو از هر کسی بیشتر و کاملتر رفتم. از طرفی هم جرات ندارم استراحت کنم باید خودمو جلوی خانواده مشغول نشون بدم چون بارها طی این ده سال گفتن تو همه اش درازکشی، چاقی، فلانی. در حالی که باعثشون خودشون بودن و جالبه که با خودشونم مطرح کردم. برای هیچکدومشون مهم نیست که اون یکی بهش خیانت می کنه. حتی مثلا با مادربزرگ و خاله هام هم که درددل کردم اونا کنار کشیدن. همه سکوت کردن. دلم مرگ میخواد. مرگی بدون عذاب. من مستحق این همه عذاب نیستم. لطفا شما دیگه سرزنش نکنید که چرا دیدی! چرا از بقیه کمک خواستی! من سنگ نیستم، من آدمم. و بعد از ده سال توسل دیگه نمی تونم به هیچی معتقد باشم جز اینکه اگر خدا وجود داره یه موجودیه که سلیقه ای و با تبعیض با موجودات برخورد می کنه. 

منتظر

31 فروردین 1404 ساعت 20:53

سلام عزیز دل…

قبل از هر چیزی می‌خوام خیلی واضح و بدون قضاوت بهت بگم که حق داری
حق داری از درد خسته باشی، حق داری از تنهایی و نادیده گرفته شدن بترسی حق داری که این همه سال سنگینی واقعیتی رو دوش بکشی که اصلاً قرار نبود بچه‌ای هم‌سن تو اون موقع باهاش روبه‌رو بشه

تو مقصر نیستی اصلاً و ابداً

و اینکه هنوز اینقدر شفاف، عمیق و دقیق از احساست حرف می‌زنی نشون می‌ده چقدر انسانیت درونته، با اینکه همه چی خسته‌ت کرده.

من هیچوقت کسی رو سرزنش نمی‌کنم که چرا دیده، چرا شک کرده، چرا خواسته کمک بگیره
تو یه دختر فوق‌العاده قوی هستی که ده سال با یه درد بدون پاسخ دست و پنجه نرم کرده و هنوز داره حرف می‌زنه
خیلی‌ها همون سال اول فرو می‌ریزن

این که به خدا دل‌سرد شدی، این که وقتی از همه بریدی، اونم ساکت موند، دردت رو دو برابر کرده، درسته؟

واقعاً باید بگم، گاهی اون تصویری که از خدا می‌سازیم با واقعیت یکی نیست و تاریکیه اطرافمون باعث میشه نور رو نبینیم

نه تو مقصری، نه خدا بی‌رحمه

اینم بدون، خیانتی که دیدی، مخصوصاً از سمت کسی که باید امن‌ترین پناهت می‌بود (مادر)، یه شکستن روحیه‌ایه که تا عمق استخون می‌ره.
و اینکه تو هنوز با تعهد، با عاطفه، با وجدان زندگی می‌کنی، خودش یه معجزه‌ست
تو نذاشتی زهر اونا توی تو ریشه بزنه
تو هنوز دنبال پاکی و امنیت و عشق واقعی هستی

می‌فهمم که دیگه امیدی به خواستگار و ازدواج و نجات نداری ولی بدون که همیشه امیدی هست

تو میتونی یه شرایط متفاوت بسازی برای خودت، هیچوقت دیر نیست مخصوصا برای کسی که بخواد دنیاشو قشنگ کنه 

یه چیزی هنوز توی وجودت هست که نذاشته فرو بریزی و اون “چیز”، اون کورسوی بی‌نام همونیه که می‌خواد بهت بگه: تو سزاوار آرامشی، عشقی، نجاتی، که هنوز نرسیده، اما ممکنه از راهی بیاد که انتظارشو نداری

تو نیازی به سرزنش و نسخه نداری. فقط یه دل همدل می‌خوای و ما کنارتیم 

هیچ راهی رو نمی‌خوام بهت تحمیل کنم فقط بیا یک بار برای خودت نه از سر اجبار نه برای رضایت کسی، فقط برای خودت یه نفس بکش 

تو هنوز زنده‌ای
و این یعنی هنوز می‌تونی چیزای متفاوت و قشنگی رو تجربه کنی

به امید خدا اینبار تمومه دیگه

18 فروردین 1404 ساعت 12:37

سلام تو قسمت سوال چیزی نوشتم ولی کسی پاسخ نداد اینجا هم میگم ببینم کسی هست جواب بده یا ن

من بعد ۳ماه شب خودارضایی انجام دادم و خوابیدم و صبح ک بیدار شدم دیدم خیسم حتی کل روز خیس بودم  و ابی ازم خارج میشد

میخواستم بدونم این ابی ک کل روز ازم خارج میشد منی هست یا ن من ظهرش غسل انجام دادم ولی باز عصر هم اب ازم خارج شد بازم باید غسل کنم یا ن ؟؟؟

دختر هستم با عرض معذرت ک اینطوری بیان کردم چون مجبور بودم و نیاز به پاسخ داشتم 

 

منتظر

22 فروردین 1404 ساعت 13:47

سلام

فکر نکنم منی باشه 

ولی از برای جواب دقیق‌تر سوالتو از سایت پاسخگو پیگیری کن

پاکیت ابدی 

غریبه

16 فروردین 1404 ساعت 19:29

سلام همگی

من میخواستم یه مسئله ای رو مطرح کنم. چون ناشناس طوره.

من قبل ازدواج متاسفانه درگیر این گناه بودم و بعدشم نتونستم کامل ترک کنم. هی توبه کردم و توبه شکستم...

حالم خیلی زاره. چون الان باردارم! اولای بارداری اوکی بود، ترک کرده بودم و نرفته بودم سمتش

نمیدونم چم شد دوباره درگیر شدم.. و فقطم انجام گناه نه، با دیدن فیلم های خیلی خیلی بد...

بعدشم هردفعه ناراحتم

حالم بده، میترسم رو بچه م اثر بزاره.. چیکار کنم اون اثر بدش ازین به بعد بره؟ خیلی نگران و داغونم

منتظر

22 فروردین 1404 ساعت 13:38

سلام

ان‌شاءلله که به خیر و خوشی به دنیا بیاد

از گناهت توبه کن

برگرد به آغوش خدا ، خدا مهربونتر از این حرفاست که نبخشه 

خدا مشتاقه برگردی به آغوشش

میخواد صداش بزنی تا اجابتت کنه

مطمئن باش خدا بغلت میکنه 

برا بچت هر روز قرآن بخون ، دعا بخون 

نترس

خودت و بچه‌تو ، بچه‌هاتو ، خونواده‌تو بسپر به خدا و تلاش کن تو مسیر خدا باشی🌱

بدبخت خدا زده

13 فروردین 1404 ساعت 15:57

سلام من امروز خ. ا کردم. نه به طور کامل ینی شک دارم و خیلی هم اولش مقاومت کردم ولی خب... به هر حال شکست خوردم. 

از 20 سال سن، 14 سال رو معتادش بودم شایدم بیشتر. چکار میتونم بکنم؟ این اعتیاد ریشه کرده توی من! 5 ساله دارم تلاش می کنم و از روزی بالای ده بار رسوندمش به ماهی دو بار که اونم توی روزای خاصی که خانوما دارن، اون حسم بیشتر میشه و نمیدونم واقعا چکار باید بکنم. چرا خدا اینطوری داره امتحانم می کنه؟ من میخوام ازدواج کنم ولی خدا این راهو کلا به روم بسته

چکار کنم آخه منه بدبخت؟ 

منتظر

21 فروردین 1404 ساعت 17:59

سلام

اولا که دیدگاهتو نسبت به خودت و موفقیتت مثبت کن

باور کن که می‌تونی

خودتم ببخش بخاطر همه‌ی کوتاهی‌ها و اشتباهاتت

بشین خوب فکر کن ببین تو چه موقعیتی و تو چه شرایطی بیشتر تحریک میشی پس سعی کن برای اون مواقع چاره اندیشی کنی

مراقبت چیزهایی که می‌بینی و میشنوی باش

افسار افکارت رو دستت بگیر و بیکارم نمون ، ورزش کن ، کتاب بخون ، مهارت یاد بگیر و ...

روش ترک هم بخون و هر سوالی داشتی بپرس

پاکیت ابدی 

یسنا.

15 اسفند 1403 ساعت 15:15

سلام دوستان یه مسئله ای رو میخواستم بگم نمی‌دونم چجوری میتونم به خودم کمک کنم به نظرتون برم پیش مشاور  یا اگه کتابی میشناسید بهم معرفی کنید ؟

من اصلا قدرت تصمیم گیری ندارم انکار واقعا مغز ندارم نمی‌دونم توی موقعیت ها چه جوری رفتار کنم و تصمیم بگیرم  یکی دوبار برام مثلاً یه مشکلی پیش اومده و از اطرافیانم هم مشاوره خواستم اونا هم گفتن خودت رو زیاد قاطی این بحثها نکن ولی من بازم آدم نمیشم مخصوصا تو زمینه دوست هام که ناراحت نشن از دستم

خودم رو آدم بده میکنم و میندازم تو هچل اینبار واقعا نباید زیاد خودمو می‌انداختم وسط یه بحث گروه درسی ولی بازم بتمن بازی درآوردم که نه دوستم ناراحت میشه و اینا البته دوستم هم خیلی تحت فشارم میزاشت که ازم حمایت کن الان سرگروهمون چن تا حرف و فحش شنیده به خاطر همین مسائل از آدمای دیگه و همش هم به خاطر اصرار من 

از اطرافیانم مشورت هم گرفته بودم یکی دو روز قبل گفته بودن نباید دخالت کنی بزار دوستت خودش حرف بزنه ولی آدم نمیشم بچه ها این موضوع چندبار برام اتفاق افتاده واقعا ساده لوح ام و سیاست ندارم نباید خودمو بد میکردم الان هی دارم حرف می‌شنوم از این و اون آرامش روانم بهم خورده 

از خودم بدم میاد که به این و اون فکر میکنم یک درصد به خودم فکر نمیکنم فقط به این فکر میکردم که نه دوستم اذیت میشه ناراحت میشه بابا خب بگو خودش حرف بزنه مگه تو وکیل وصی طرف هستی ای خدا اعصابم خرابه 

دوست صمیمی ام میگه چرا وقتی آرامش داشتی خودتو درگیر می‌کنی آدم اول باید به خودش فکر کنه نباید به دوستی که برات احتمالا اون اینکار رو برات نمی‌کرد یه همچین کاری میکردی

بچه ها کمک کنید میتونم خودمو تغییر بدم ؟ فکر نکنم 😭😭 

منتظر

19 اسفند 1403 ساعت 18:56

سلام

باید یاد بگیری که نه بگی 

به نظرم یه جستجو بکن و کتابای مربوط به این زمینه رو پیدا کن و اونیکه کاربرا ازش راضی‌ترن بگیر بخون

روی اراده‌ی خودتم باید کار کنی

با نه گفتن یه خواسته‌های کوچیک نفست شروع کن

حتما میتونی خودتو تغییر بدی و رشد کنی

راستی یه کش پول بنداز مچ دستت و قبل از هر حرفی و هر کاری اونو بکش که توجهت رو جمع کنه و با تفکر پیش بری

موفق باشی

سرو

13 اسفند 1403 ساعت 18:57

من خییییییلی بی اراده ام.... 

امروزمو خراب کردم...

البته که فورا غسل کردم... 

ولی بهم ثابت شد آدم بیخودی ام.... 

روزه ی ظاهری که بقیه نفهمن... 

چه بیخود....

دوستان کفاره های عمد هم خیلی بالاست این شاید کمک کنه به جلوگیری از لغزش تو این ماه....

منتظر

16 اسفند 1403 ساعت 12:33

سلام

هرچقدر اراده ضعیف باشه میشه تقویتش کرد

تقویت اراده رو میشه با یه تمرین کوچیک ولی ساده شروع کرد

نه گفتن

اولش با نه گفتن به چیزای ساده شروع کن

نه به خوراکی که دلت میخواد الان بخوری

فیلمی که دلت میخواد الان ببینی

نه بگو و به تعویق بنداز

با یه ساعت و دو ساعت عقب انداختن شروع کن

و به مرور هم به کارهای بزرگتر نه بگو و هم بیشتر به تعویق بنداز و این روند رو ادامه بده

خیلی تاثیر گذاره

بعد یه مدت میتونی هرچی که بهت آسیب میزنه نه بگی و کامل بزاری کنار

پاکیت ابدی 

هدیه

13 اسفند 1403 ساعت 03:36

حال دلم خوب نیست...

منو از ته دلتون دعا کنید

بگذره فقط بگذره این روزها... 

 

Ashkan.rus

13 اسفند 1403 ساعت 12:24

سلام

شما یه انسان هستید و حق دارید بعضی اوقات حالتون بد باشه و این یه چیز طبیعیه

توصیه می‌کنم برید سراغ چیزایی که بهتون کمک می‌کنه اصولاً قدم زدن یکی از هموناس 

التماس دعا،موفق باشید

سرو

09 اسفند 1403 ساعت 16:38

من یکم وسواس فکری دارم.

***************

منتظر

10 اسفند 1403 ساعت 22:19

گل دختر مگه همچین چیزی میشه؟؟ صددرصد اینطور نیست 

خیالت تخت باشه

سرو

09 اسفند 1403 ساعت 16:21

سلام

*************

 

نظرتون راجع به ادعاهای این سایت چیه؟؟! 

لطفا اگه صلاح میدونید لینکش رو نمایش ندید که نشر اطلاعات ناسالم نشه.

منتظر

10 اسفند 1403 ساعت 22:14

سلام

صددرصد چرت و پرته

آیه‌ی صریح قرآن منع کرده از این کار

و احادیث متعددی از پیامبر و امامان که کاملا صریح گفتن که خ.ا حرامه

به این چرندیات توجه نکن

🦋‌Arezoo

06 اسفند 1403 ساعت 19:01

سلام، یه سوال واقعا ذهنمو درگیر کرده

وقتی هیچ‌کس خونه نیست و خودت تنهایی، بدون اینکه نگاهت رو آلوده کنی یا خیالپردازی کنی، فشار زیادی رو متحمل میشی واقعا باید چیکار کنی؟؟ قرآن؟ نماز؟ آرامت میکنه ولی اون فشار از روت برداشته نمیشه

ممنون میشم کمکم کنین..

منتظر

07 اسفند 1403 ساعت 17:53

سلام 

برای همچین مواقعی باید انقد برنامه ریزیه فشرده‌ای داشته باشی که اصلا فکر گناه نزدیک ذهنتم نشه

ما تو مسیر ترک بیشتر تمرکزمون باید روی پیشگیری از تحریک باشه و مواقع تنهایی بهترین راه همینه

دست و فکرتو خودت با آگاهی مشغول یه کاری کن تا از خ.ا در امان باشی

پاکیت ابدی 

 

Elahe

22 بهمن 1403 ساعت 17:17

سلام وقتتون بخیر. 

میشه لطفا منو راهنمایی کنید که چجوری با مدیران این سایت صحبت کنم؟ 

منتظر

27 بهمن 1403 ساعت 18:10

سلام

همونطور که این پیام رو دادی ، هرچی که میخوای بگی رو میتونی بفرستی 

ادمین‌ها هم زیر همون پیام ریپلی میزنن و بهت جواب میدن

پاکیت ابدی 

سرو

01 بهمن 1403 ساعت 13:43

سلام

به نظرتون ممکنه خدا ازدواج منو به خاطر این عوامل عقب انداخته باشه؟ 

کوتاه کردن دائمِ موهام + اضافه وزن زیاد

نماز نخوندن یا قطع و وصلی خوندنش 

۲۵ سالم شد... 

این ماه عقد یکی از دوستامه. هم براش خوشحالم، هم برای خودم ناراحت. راستش به این فکر می کنم که نیازهای اون برطرف شد ولی من نه. 

پارسال تا یه قدمی ازدواج رفتم ولی به هم خورد. 

بماند که چیا شنیدم از خانواده که ظاهرت بد بوده و...

ولی خودم عذاب وجدان داشتم و دارم که به خاطر نماز بوده.

هر چند این انصاف نیست که به خاطر گذشته ی یه جوون، خدا بیاد بگه ازدواجتو سخت می کنم. ( هر چقدرم بگیم اثر وضعیشه باز دست خداست. ) بعدشم من همون پارسال نمازام داشت به خاطر طرف مقابلم درست می شد. 

و اینکه خیلیا نمازخون نیستن، خدا هم باهاشون قهر نیست، و ازدواج به موقعی دارن. به موقع یعنی وقتی نیاز دارن و اول جوونیشونه. 

باز اگه خدا منتظره من موهامو بلند کنم و خوش هیکل بشم منطقی تره 😅 چون عذابه که جلوی همسرم موهام روند بلند شدنو از نقطه صفر طی کنه‌. تا چندین ماه موها به هم ریخته میشه و قشنگ نیست. 

منتظر

03 بهمن 1403 ساعت 16:06

سلام جانم❤️

ببین هر کاری که ما میکنیم تو زندگی دنیوی و اخروی‌مون تاثیر داره و در این شکی نیست

اینکه یکی ازدواج کرده پس خدا باهاش آشتیه و من اگه ازدواج نکردم چون خدا باهام قهره ولی معنی نداره

از کوتاهی مو و اضافه وزن هم باز ربطی به این نداره که نخواد کسی ازدواج کنه ، این تعبیر بیشتر فانتزیه و نشان از حالت عصبی بودن

ببین گل دختر به جای این فکرها خودت واسه خودت قدمی بردار البته با تکیه به خدا

حضورت رو تو جامعه بیشتر کن که دیده بشی ، مراسم هایی که مخصوص خانوماست و مسجد و .. بیشتر رفت و آمد کن

میتونی چله بگیری برای ازدواجت

بشین با خدا حرف بزن و از خودش مدد بگیر

راستی سرو عزیز ، نمازت رو منظم و سروقت بخون نه بخاطر خواستگار و هرچیز دیگه‌ای بلکه بخاطر خدا و خودت

بخاطر آرامشت بخاطر بهتر شدن حالت🌱

پاکیت ابدی 

 

قرار من و اباعبدلله🩷

12 دی 1403 ساعت 20:03

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه 🌸

من تو یه مسئله ای کمک میخواستم 

اول در مورد خودم بگم که وقتی پونزده شونزده سالم بود اینجا رو  پیدا کردم و اون موقع ها خیلی این سایت بهم کمک کرد تو اوج نوجوانی بودم اما با کمک خدا و بچه های این سایت خیلی خوب تونستم خودمو حفظ کنم یادمه  تا صد روز و اینا هم رسیده بودم 

معنویاتمم تو اون دوران خیلی خوب بود اما الان که دیگه بزرگ تر شدم دو ماه دیگه میشه ۲۲ سالم به معنای واقعی دارم گند میزنم به زندگیم.... به طوری که بیشترین رکوردم الان یک هفته است  هیچ وقت فکر نمیکردم به این سن برسم و هنوز درگیر گناه باشم و حتی از گذشته خودمم بد تر بشم (واقعا اگر سنتون کمه از همین الان شروع به ترک کنید وقتی سنت کمتره خیلی راحت تره ولی وقتی سنت میره بالاتر و آماده ازدواج میشی نیاز ها هم بیشتر میشه و خوب ترک هم سخت تر...)

واقعا شرمنده خودمم فکر میکنم خیلی از کم سعادتی هام تو زندگی نسبت به هم سن و سالام به خاطر گناهکار بودنمه

 

حالا کمکی که ازتون میخواستم برای اینه که من ریشه اعتیاد به این کارم رو پیدا کردم و خیلی وقته فهمیدم به خاطر نیاز عاطفی میرم سراغ این کار 

نسبت به هم سن و سالام تنهام مجردم دوست صمیمی هم ندارم و اون بخش نیاز عاطفی وجودم رو جوابی براش ندارم که رفعش کنم به خاطر همین میرم سراغ اینکه نیاز جسمم رو برطرف کنم 

الان منی که به خاطر رفع نیاز عاطفی این کارو انجام میدم باید چیکار کنم واقعا؟

فعلا تصمیم خودم این بود دوباره به سایت برگردم و با ادمای مثل خودم در ارتباط باشم شاید مثل قبل بتونم از اینجا انگیزه بگیرم 

منتظر

13 دی 1403 ساعت 19:19

سلام جانم

ببینین نیاز عاطفی ما از چهار جهت تامین میشه

نیاز به محبت با خدا

با خونواده و دوستان

با خودمون

و با جنس مخالف

حالا هرچقدر یکی از اینارو بالا ببریم در کل نیاز عاطفی‌مون کمتر میشه یعنی اون خلأ ها پر میشن

با جنس مخالف رو نمیشه الان کاریش کرد ولی میتونی با خودت و خدا رابطه‌ات رو بهتر کنی

به خونواده‌ات محبت کن و خب طبیعتا متقابلا از اوناهم محبت دریافت میکنی

برای اینکه دوستای خوب هم پیدا کنی ان‌شاءلله میتونی بری کلاس یا اگه دانشگاه میری از اونجا دوستایی برای خودت پیدا کنی اگه نه بری دانشگاه و ...

ببین جانم هرچقدر ارتباط اجتماعیت رو قوی‌تر کنی میتونی دوستای خوبی واسه خودت پیدا کنی این بعد از نیازتم رفع میشه

اینجام بیشتر بیا ان‌شاءلله که بقیه‌ی بچه هاهم بیان و جمعمون شلوغ‌تر و قشنگتر بشه

 

🦋‌Arezoo

10 دی 1403 ساعت 21:48

نگرانم، از آینده ای که پیش رومه

کاش اینقدر روزها زود نمیگذشت...

به این زودی شد ۱۰ دی.. چیزی تا بهمن نمونده

میترسم از نرسیدن، از شکست دوباره

محتاج دعاتونم

 

آرزو

۰۳/۱۰/۱۰ 

 

به سوی هدف

10 دی 1403 ساعت 23:11

سلام

نگران نباشید ، همه چیزو بسپارید به خدا و توکل کنید بهش ، هر جا مشکلی براتون پیش اومد به اهل بیت علیهم‌السلام توسل کنید و از دعا کمک بگیرید.

قرآن بخونید ، وقتی خدا رو دارید از چیزی نترسید .

موفق باشید

 

مطهر

27 آذر 1403 ساعت 17:02

ی سوال دارم یعنی درواقع یک مسئله ایی هست ک نمیدونم چجوری باهاش کنار بیام

خانما من یک استاد آقایی دارم که واسم قابل احترامند 

چند شب پیش یک خوابی دیدم که اتفاق فاجعه ایی نیوفتاد الحمدالله اما بین من و اون آقا رابطه احساسی بود..

بگذریم

من عذاب وجدان دارم من احساسی به جز احترام نسبت به ایشون در واقعیت ندارم 

واقعا نمیدونم چطور باید این افکار رو کنترل کنم خیلی اذیت کنندست اصلا انگار من نیستم که توی اینجور مواقع فکر میکنم

کسی راهکاری نداره؟تاحالا از این فکرای مضخرف اومده توی ذهنتون؟چطوری رها شدید ازش؟

واقعا مسئله مهمیه واسم چون نمیخوام این افکاری که مال من نیستند مانع یادگیریم و.. بشه 

 

منتظر

28 آذر 1403 ساعت 19:48

سلام جانم❤️

خودت میگی یه خواب بوده یه خواب ساده که تموم شده رفته

انقد سخت نگیر عزیز

چون داری با افکار مربوط بهش میجنگی که نیاد تو ذهنت انقد اذیتت میکنه ، اگه رها کنی خلاص میشی🌱

بهترین راه استفاده از تکنیک جهش فکریه

پاکیت ابدی 

 

سرو

17 آذر 1403 ساعت 12:31

حالا من با این حال روحی ام، مامانم هم توقع داره من بلند شم و براش غذا بیارم. به خدا اگه بتونم جز دراز کشیدن کاری کنم. سرما هم خوردم و بدن درد دارم. میگه خودت پاشو برای خودت مایعات درست کن :( سر راهی ام :( کاش درک میکرد و باهام حرف نمیزد. بدون اینکه قهر کنه. یعنی رعایت بیحالی من رو میکرد و در عین مهربونی، زیاد کاریم نداشت. الان اصلا ثواب خوشرفتاری با مادر حالی ام نیست. به خصوص با این شک و شبهه ای که به همه چی دارم... دیشب یه کابوس تلخ دیدم. تلختر اینکه توی خود خواب، برام لذت بخش بود! خواب دیدم توی دوران مدرسه ام و ازم به عنوان کسی که صحیفه ی سجادیه رو میخونه و برداشت های شخصی و غیرمعمول و تحریفیِ خودشو ازش داره، تقدیر شده. لعنت بهش. آخه من یه وقتایی که حالم خیلی بد میشد، قرآنو تفسیر به رای می کردم. فکر می کردم خیلی می فهمم. هنوز وسواسش باهام مونده، با این که دیگه از این کار متنفرم. خیلی التماس دعا... 

به عشق امام زمانم

19 آذر 1403 ساعت 22:14

سلام. توصیه میکنم با یه مشاور یا روانشاس متخصص و متعهد مشورت کنید.

سرو

17 آذر 1403 ساعت 12:23

سلام به همگی :)

خدا قوت بابت تلاش هاتون در راه پاکی و سلامتی 💚

منتظر عزیز، یه سوال ازتون داشتم در ادامه ی کامنت های آخرم که حرف زدیم. 

من یه طبیب سنتی خوب سراغ دارم و میخوام ان شاءالله بهش مراجعه کنم و اگر ایشون توصیه کرد، در کنار نسخه ی سنتی، بعدش برم روانپزشک و نسخه ی تکمیلی رو دریافت کنم. فقط یه نکته ای هست که باعث میشه تعلل کنم... اونم اینکه نمی دونم مسئله خ.ا رو بگم به دکترها به خصوص طب سنتی، یا نه؟ اگر طبق مقاله های روشنفکرنما که میگن خ.ا مفیده و بی ضرره، فکر نکنیم، احتمالش زیاده که این کار روی روان من اثر گذاشته باشه... ولی روم نمی شه به دکتر بگم. دلم خیلی شور میزنه. من از سن خیلی کم ( قبل از دبستان ) شروع به این کار کردم متاسفانه و هنوز هم کامل ترک نشده... از حدود ده سال قبل هم، یه عادت ناراحت کننده ای برام پیش اومده که وقتی مثانه ام پر میشه، کنترلش برام لذت بخش میشه. البته کاملا ناخواسته است. به نظرتون لازمه به طبیب بگم مسائل مربوط به خ.ا رو ؟ :( وای اصلاً روم نمیشه. اگر هم نگم همه اش دلم شور میزنه که نکنه با پنهان کردنش، تشخیصشون اشتباه باشه :( 

 

این روزای اخیر وسواس فکری ام به اوج رسیده :( فکرهای منفی ام ترمز ندارن. احساس می کنم ذهنم شبهه ساز شده یعنی هر چی میخونم و میشنوم، ازش شبهه در میاره و به از دست دادن اعتقادهام نزدیکتر میشم. مثلا دیشب جای شما خالی توی هیئت، از سخنرانی ای که میشد شبهه در میوردم و حالم بدتر شد. تجربه شو داشتین؟ 

هر مدل فکر منفی و وسواس فکری که بشه تصور کرد دارم. انقدر حرصم میگیره وقتی تو اینترنت وسواس فکری رو سرچ می کنی، فقط مثال تمیزی کثیفی و چک کردن شعله ی گازو میزنه :/ بیشترین آسیب رو از همین سرچ کردن ها و پرسش پاسخ تو سایت های دینی دیدم :( گشتن تو اینستا و... الان ذهنم پر از اطلاعات ضد و نقیضه :( 

باورم نمیشه ده سال شده که نماز نمی خونم و توی شک و سستی اعتقادم فرو رفتم :( کارایی که کردم... یکی دو مورد چتِ ناراحت کننده... احساس می کنم دیگه یه صفحه ی سفید نیستم. انگار دیگه یه جنس نو نیستم. یه آدم پاک... هر چقدرم توبه کنم یادم نمیره اون بنده ای که از اول کارش درست بوده، نیستم :( 

 

خیلی پراکنده حرف زدم. موضوع اصلی همین بود که به طبیب بگم یا نه :) البته اگه نظرتون این باشه که بگم هم، فکر نکنم روم بشه. توکل به خدا. 

منتظر

22 آذر 1403 ساعت 15:50

سلام جانم❤️

آره حتما بگو واقعا لازمه که بگی چون حتما تو روند درمان و داروهایی‌ که بهت میده تاثیر میزاره

شاید کلا یه مدل داروها و سبک دیگه‌ای برای درمانت در نظر بگیره

حتما حتما بگو

ببخشید دیر جوابتو دادم❤️