سلام. به روز ۴۴ رسیدم که این مدت ترک با این کیفیت خوب بی‌سابقه هست برام. دیگه می‌خوام روزهامو نشمارم و فرض کنم دیگه این عمل را ترک کردم‌. ولی چندین روزه اعصابم خط خطیه با کوچکترین چیزی اعصابم خراب میشه به شدت زودرنج هستم نمیدونم علت این بی ثباتی روحیه و اعصابم چیه ایا از عوارض ترک استمنا هست که الان اینقدر بی حوصله و عصبی هستم؟ من باید خوشحال میشدم که بالای ۴۰ روز پاک شدم اما حس و حالم خوب نیست🥺🥺😑😑

به مهرآسا

سلام دوست من

بستگی به کیفیت پاکیت داره ، اصلا چرا میگن اول ترک کن بعدش ازدواج کن ، بخاطر این هست که شهوت حتی در دوران متاهلی هم ما رو رها نخواهد کرد و به همین علت هم هست که افراد متاهل و هوس باز یا خیانت کار رو میبینیم. شاید الان که مجرد هستیم به متاهل ها بگیم شما دیگه چتونه؟ امام در واقع مجردی که شهوت هاش رو ترک نکنه وقتی متاهل میشه بعد از اینکه شور و شوق اوایل رابطه براش از بین رفت دوباره به سمت کارهای سابق میره تا لذت بیشتری دریافت کنه. دوست من وقتی احساس کردی به یک ثبات رسیدی در کنترل خودت و ترک شهوت ها ، همچنین عوارضش روهم تا حدودی نمیگم کامل! تاحدودی برطرف شد آماده ازدواج هستی. البته در طی این مدت هم سعی کن کتاب بخونی و تحقیق کنی در زمینه ازدواج و انتخاب همسر تا ان شاء الله یه ازدواج عالی داشته باشی. اصلا هم  عجله نکن.

موفق باشی عزیز

سلام. ۷۲ روز پاکی.⛅️👊🏻

گرچه تو این ۷۲ روز دو سه باری افکار جنسی داشتم اما همین که از اون جهنم سابق نجات پیدا کردم خودش یه معجزەست واقعا!
البته الانم گاهی اوقات وسوسەی خیال‌پردازی‌های عاطفی و جنسی سراغم میاد. امیدوارم زودتر شرایط ازدواج برام مهیا بشه. 
بنظرتون چقدر باید از پاکی بگذره که بشه به ازدواج فکر کرد؟! من از افرادی شنیدم که حداقل باید ۶ ماه تا یکسال پاکی داشته باشی و بعد ازدواج کنی.🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔

سلام بالاخره وارد باشگاه جدید شدم و پاکیم از ۴۰ روزم عبور کرد خدایا شکرت🤲🤲🤲😃😀😍🥰🌷🪴🌹🥀🍀🌸🌼🌺💖💐💮. کلا شهوتم مدتهاس به شدت ضعیف شده احتمالا از عوارض اون قرص های کاهنده میل جنسیه که البته چند روزه قطع کردم. اما چند روزه احساس میکنم زود رنج و عصبی هستم اعصابم خیلی ضعیف شده نمیدونم علتش چیه. شاید هم از اثرات غیر مستقیم حس نادیده گرفته شدن از بخشی از افراد جامعس بطوریکه از غریبه ها هم توقع توجه و تایید دارم و با دوچرخه سواری خطرناک و لایه کشی خفن خودمو کمی خالی میکنم. دیروز با دوچرخه از کنار پارک رد میشدم داخل پارک یک آقایی تقریبا هم سنم رو صندل نشسته بود کمی فاصله داشتیم با هم، نگاش که کردم اونم چشش رو من افتاد سریع روشو ازم برگردوند و بی محلی کرد منم دنیا سرم آوار شد از لحاظ روحی به هم ریختم و کلافه شدم حس طرد شدن و دوست داشتنی نبودن بهم دست داد،🥺🥺🥺😔🥴🥴 منم برای خالی کردن این خشم و عقده خودم بدتر از روزهای قبل مثل دیوانه ها دوچرخه میروندم تا با جلب توجه زیاد از بقیه کمی حالم بهتر بشه.

بعضی از مواقع که با خودم تنها میشم ، حسرت میخورم ، حسرت اینو که نیروی خوبی برای امام زمان و رهبری نشدم حتی برای دل خودم و خانوادم اونی نشدم که میخواستم ، تلاشم رو در طی این ده سال گذشته نکردم ، از سن ۱۲.۵ سالگی مبتلا به این گناه شدم تا سن ۲۲.۵ ، فرصت های طلایی که زمان زیادی دراختیارم بود رو هدردادم. حالا درسته ترک کردم ولی خیلی سرم شلوغه و گرفتارم سرکارهستم و زمان زیادی برای خودسازی ندارم.

دوستان احساس میکنم خیلی عقبم ، خیلی خیلی عقبم ، شاید برای خیلی از آدم ها داشتن یه سطح معمولی کافی باشه اما برای من نبوده و نیست.

برام دعاکنید بتونم خودم رو برسونم. 😞…